مشاعره مشاعره با اشعار شاعران

[مژگان سلاجقه]

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

از عشق فقط وصل و رسیدن خوش نیست
عشق است و همین لذت دیدار و دگر هیچ

 

[مژگان سلاجقه]

از عشق فقط وصل و رسیدن خوش نیست
عشق است و همین لذت دیدار و دگر هیچ

چو بستی در به روی من به کوی صبر رو کردم
چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم

 

[مژگان سلاجقه]

چو بستی در به روی من به کوی صبر رو کردم
چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم

من گوهری عزیز تر از دل نداشتم
کان را به نقد عشق گروگان گذاشتم

 

[مژگان سلاجقه]

من گوهری عزیز تر از دل نداشتم
کان را به نقد عشق گروگان گذاشتم

ما با تو ایم و با تو نه ایم اینت بوالعجب
در حلقه ایم با تو و چون حلقه بر دریم

 

[مژگان سلاجقه]

ما با تو ایم و با تو نه ایم اینت بوالعجب
در حلقه ایم با تو و چون حلقه بر دریم

ما سرخوشان مسـ*ـت دل از دست داده ایم
همراز عشق و هم نفس جام باده ایم

 

[مژگان سلاجقه]

ما سرخوشان گیج دل از دست داده ایم
همراز عشق و هم نفس جام باده ایم

من هر چه دیده ام ز دل و دیده دیده ام
گاهی ز دل بود گله گاهی ز دیده ام

 

[مژگان سلاجقه]

من هر چه دیده ام ز دل و دیده دیده ام
گاهی ز دل بود گله گاهی ز دیده ام

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران، وای به حال دگران

 

[مژگان سلاجقه]

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران، وای به حال دگران

ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
برو ای خواجه ی عاقل هنری بهتر از این؟

 

[اچ کاف]

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران، وای به حال دگران

نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتن
که از آب بقا جویند عمر جاودانی را

 

[مژگان سلاجقه]

نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتن
که از آب بقا جویند عمر جاودانی را

از عشق من به هر سو در شهر، گفتگويي ست
من عاشق تو هستم، اين گفتگو ندارد