شعله سیاه
علی ولی زاده
تخیلی حماسی
شش الهه بسیار قدرتمندکائنات و مادرشان الهه مادر مسئولیت کنترل جهان هستی رو به عهده داشتن اونها قدرت واختیار خلق دنیا ها وکهکشان هاروداشتن ولی به طور کامل توان کنترل همه چیز دست اونها نبودیک روز از این الهه ها که قدرتش کمتر ولی مهم تراز همه بودیعنی خلق روح تصمیم گرفت خانواده اش روترک کنه برای خودش یه دنیای آروم وزیبا بسازه اون جهان سه گانه روخلق کردسه دنیاهایی از هم مجزا ولی متصل به هم با دروازه هایی به نام آستانا که از درون بعد ها عبور میکردواین دنیا هارو به هم وصل میکرد تا مردمی که دراین دنیاها زندگی میکنن راحت رفت وآمد بکنن اما خواهرانش با فهمیدن این موضوع عصبانی شدن چون این یک نافرمانی به حساب می آمدووقتی که برای مطمئن شدن به اونجا رفتن بامنظره ای روبرو شدن که برای آنها اصلا خوش آیند نبود اونها خواهر کوچکشان را با شاهزاده جهنم یعنی پسر شیطان دیدن .
اونها باهم ازدواج کرده بودن ونه فرزند داشتن چهار پسر وپنج دختر وقتی که خواهران الهه روح اونهارو در اون وضع دید بشدت عصبانی شدن وبه دنیای زیبایی که ساخته بود حسادت کردن ولی به صورت مستقیم اجازه دخالت نداشتن وبهانه ای برای اینکه الهه مادر اونهارو مجازات کنه هم نداشتن پس تصمیم گرفتن با قدرتی که خود الهه روح به آنها داده بود به خودش ضربه بزنن اونها هم موجوداتی شبیه به مخلوقات الهه روح راخلق کردن تا بین اونها اختلافاتی رو به وجود بیارن تا هرج مرج درست کنن وبهانه ای برای دخالت داشته باشن وموفق شدن جنگ سختی بین آنها شکل گرفت در این جنگ تکه ای از سنگ های قدرت الهه ها شکست وبه دست فرزندان الهه روف افتاد آنها سنگ هارو برداشتن واز جنگ فرار کردن ودر این میان الهه روح اشتباهی انجام داد وبخاطر اون مخلوقاتش ازاون متنفر شدن بعد ازجنگ الهه مادر اون وهمسرش جدا ازهم تبعید ومجازات کرد .
ابن مخلوقات انسان ها بودن که در جنگ دنیای اول که بزرگ ترین بین همه بود به کلی همه ساکنینش نابود شدن.
وسنگ روح در دنیای دوم دردل کوهی عظیم مدفون کرد.
قرن ها بعد که دیگه چیزی از اون جنگ وخالقشان به یاد نمی آوردن انسان ها شروع به جنگ بین هم کردن ویک پادشاه در معدنی که از آن طلا استخراج میکرد اون سنگ رو پیدا میکنه ولی بهای سنگینی پرداخت میکنه بسیاری از افراد ارزشمند خودشو از دست میده وبعد ها انسان ها توان کنترل اون سنگ رو به دست میارن ودوباره جنگ های بسیار بزرگتری بین اونهت شکل میگیره ولی تبعات استفاده ازا این سنگ بشتر از سود اون بود به دلیل استفاده نادرست ونا آشنایی با قدرت اون سنگ ورودی هایی به دنیا های ناشناخته باز میشود وموجوداتی وارد دنیای اونا میشن که نمسدنستن خطرناکن یا نه وبا بیشتر شدن این دروازه ها ورود موجودات ناشناخته نیز بیشتر شد ودیگر توان مقابله با اونهارو نداشتن چون بعضی از اونها مثل انسان ها توان فکرکردن هدف هایی داشتن به غیر اون از انسان ها بسیار بزرگ تر وقوی تر بودن ورهبر های قدرتمند داشتن که همه موجودات سر گردان رو دورهم جمع کرده بودوقتی انسان ها دیدن که به تنهتیی توان مقابله ندارن اون هاهم هیولاهای خودشون رو ساختن وهر سرزمینی از حیواناتی که در قلمرو خودش زندگی میکرد قویترینش رو انتخاب کرد روح اون هارو تقویت کرد واونها رو تبدیل به یک موجود شبه انسان کرد که ظاهر حیوانی خودش رو حفظ کرده بود ولی مثل انسان توان راه رفتن روی دوپا،حرف زدن،فکر کردن وهمه کارهایی که یک انسان میتونست انجام بده رو به بهترین شکل ممکن انجام میدادن اونها تنومند تر قوی تر وباهوش تراز انسان هابودن وانسان ها بعداز شکست دشمنانشون به دست شخصی که نمسشناختن سنگ های الهه هاوشعله ابدی جهنم به دستشون میرسه واونها با ترکیب ای قدرت های قدرتی به نام شعله سیاه رو پیدا میکنن که بسیار بسیار قدرتمند وخطرناک بود وهرکسی که به این قدرت آلوده میشدمتوقف کردنش تقریبا غرممکن بوددر طی مدتی حیوانات که از جنگیدن برای انسان ها ونادیده گرفته شدن خسته شده بون خواستن که مستقل بشن واز انسان ها جدا بشن انسان ها که نمیتونستن چنین چیزی رو قبول کنن مخالفت کردن وباز هم جنگی خونینی شکل گرفت ولی بین سه گروه هیولاها که اینبار انسانهایی که توسط شعله سیاه تسخیر شده بودن وانسان ها وحیوان ها که اینبار بازنده این جنگ انسان ها بودن ومجبور به فرار شدن اما با طلفاتی بسیار سنگین به طوری که فقط چند صد هزار نفر از انسان ها باقی مونده بوداونها دروازه ای به دنیای سوم که کوچکترین بین سه دنیا بود باز کردن وفرار کردن .
بعد از اون جنگ بین هیولاهاوحیوانات وبعد بین خود حیوانت سرقدرت شروع شد که در اینجا کسی که هم نصف شیطان نصف الهه دو قلب ودوروح داره کسی که قدرت تاریکی وروشنی رو دروجود خودش داره متولد میشه وهمه وبعد از سختی های فراوان بعد از مردن وزنده شدن تونست همه چیز رو به حالت عادی برگردونه ولی باز هم داستان اینجا تموم نمیشه