مشاعره مشاعره با حرف " د"

[Tara Motlagh]

دلتنگی
پیراهن نیست
که عوضش کنی
و حالت خوب شود.
دلتنگی
گاهی
پوستِ تنِ آدمی ست...

 

[ستایش شهریوری]

در هوای کام دنیا می‌ فشانی جان چرا؟
می‌کنی در راه بت صید حرم قربان چرا؟

 

[Tara Motlagh]

دل به دلبر دادم و دلدار دل را دل ندید
دل به دلبر دل سپرد، دلدار پا از دل کشید

دل به دنبالِ دلش دل‌دل کنان دلخونِ دل
دل ز دلبر خواستم، دلبر دل از این دل برید

دل شکست و تیره‌روزی شد نصیب دل، دلا
دل در آتش سوخت، دلبر بی‌مهابا شد پرید

حالْ دل ماند و غم دلدار و این دلداده، آه
داده دل این دل، دلِ دلدار مفت این دل خرید

دل شکست، دلبر برید و دل ز دلبر سوخت، دل
دل بماند و یادِ دلدار و دلِ بی دل شهید

 

[آوا...]

ديدي اي دل كه غم عشق دگر بار چه كرد

چون بشد دلبر و با يار وفادار چه كرد

 

[ill_mah]

در غم قامت رعنای تو شمشاد شکست
بس‌که شیرین دهنی حرمت قناد شکست

ای شمالی که تنت ساز جنوبی زده است
عربی رقص نکن هیبت بغداد شکست

بخدا مقصد هوهوی دراویش شدی
ز سِماع نفست بغض گناباد شکست

شوق دیدار تو را لحظه شماری کردم
آنقدر لحظه شمردم؛ دل اعداد شکست

عاشق روی تو شد دفتر شعرم؛ غزلک
بس‌که از روی تو گفتم؛ قلم افتاد شکست

 

[Tara Motlagh]

دردا و حسرتا! که عنانم ز دست رفت
دستم نمی‌رسد که بگیرم عنان دوست

رنجورِ عشقِ دوست چنانم که هر که دید
رحمت کند، مگر دلِ نامهربانِ دوست

 

[Dijor]

دیدمت و دلم به تَپ و تاپ افتاد
دیدمت و فکر عاشقی به سرم افتاد

 

[amir mohamad]

دیدمت و دلم به تَپ و تاپ افتاد
دیدمت و فکر عاشقی به سرم افتاد

دلم بیمار و یاد چشم بیماری پرستارش
پرستاری چنین یارب چه باشد حال بیمارش

گرفتارم بتار طرهٔ طرار دلداری
که درهر جا دلی پیدا شود باشد گرفتارش

 

[Dijor]

دلم بیمار و یاد چشم بیماری پرستارش
پرستاری چنین یارب چه باشد حال بیمارش

گرفتارم بتار طرهٔ طرار دلداری
که درهر جا دلی پیدا شود باشد گرفتارش

درد دل را به که گویم که بداند

درد دل را به که گویم که بخواهد

 

[Dijor]

درد دل را به که گویم که بداند

درد دل را به که گویم که بخواهد

دمیده در دلم نور امیدی
نگاهم کرده الله بَه چه نویدی

هزاربار گویمت شکر به قدر نیست
نظر انداخته آن بالا سری بَه چه نویدی