- Dec
- 7,765
- 46,781
- مدالها
- 7
تلخے عمر بہ شیرینے عشق آڪندہ است
چہ سر انجام خوشے گردش دنیا دارد
فاضل نظری
چہ سر انجام خوشے گردش دنیا دارد
فاضل نظری
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!چون هوای نو بهاری در خزان خویش همدوستت داشتم، دلم میخواست دستانت را بگیرم
تو رفتی و سوزاندی دلم را، حالا بیتو من چه کنم
ایکاش، ای عشق! حتی لحظهای، مینشستی کنارم
که دلم خوش باشد که قدری بها دادی به دل دیوانهام
تویی :برای من که چنینم تو جان متصلی
مرا ز خود مکن ای جان جدا که میمیرم
ز چشمهایت اگر ناگزیر دل بکنم
به مهربانی آن چشمها که میمیرم
برخیز طبیبا که دل آزرده ام امروزتویی :
تویی پروانه ی عاشق منم آن جام مستانه
بکوش امشب خبر باشد که یارم شوق دیدار
به یکباره همه عمرم بشیند سوی میخانه
مرا مستی ز جان تو است بگوید ذوق دیدار
همان عالم ز وصف تو که ماه من چو دردانه
به نورش آن بتاباند همه یک دل ز بیدار
چو باران را به نام عشق ببارد ملک دیوانه
همه مجنون همه غافل بیانش حال هوشیار
چه ترسی را به از پاکی بکردش رقص پروانه
زدش آن بال بی باکی پی معشوق و مهیار
ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک