جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره اشعار عاشقانه

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط mobina01 با نام اشعار عاشقانه ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 3,132 بازدید, 94 پاسخ و 8 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع اشعار عاشقانه
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط SOLEMN

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,780
مدال‌ها
7
تلخے عمر بہ شیرینے عشق آڪندہ است
چہ سر انجام خوشے گردش دنیا دارد

فاضل نظری
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
مژگان به هم بزن که بپاشی جهان من
کوبی زمین من به سر آسمان من

درمان نخواستم ز تو من درد خواستم
یک درد ماندگار! بلایت به جان من

می سوزم از تبی که دماسنج عشق را
از هرم خود گداخته زیر زبان من

تشخیص درد من به دل خود حواله کن
آه ای طبیب درد فروش جوان من

حسین منزوی
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,780
مدال‌ها
7
تو
به "جان" صدایم کن
من به عشق،
شعر می شوم بیت بیت ..
می نشینم شیرین،
بر سوز ِ سی*ن*ه ی عاشقترین فاخته ،
پشت ِ پنجره ی اتاقت،
روی مجنون ترین
شاخه ی بید
صدایم کن ..!
 

..Shadow..

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
518
3,296
مدال‌ها
2
دوستت داشتم، دلم می‌خواست دستانت را بگیرم
تو رفتی و سوزاندی دلم را، حالا بی‌تو من چه کنم
ای‌کاش، ای عشق! حتی لحظه‌ای، می‌نشستی کنارم
که دلم خوش باشد که قدری بها دادی به دل دیوانه‌ام
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
دوستت داشتم، دلم می‌خواست دستانت را بگیرم
تو رفتی و سوزاندی دلم را، حالا بی‌تو من چه کنم
ای‌کاش، ای عشق! حتی لحظه‌ای، می‌نشستی کنارم
که دلم خوش باشد که قدری بها دادی به دل دیوانه‌ام
چون هوای نو بهاری در خزان خویش هم
با تو گاهی آفتاب و گاه باران کرده ام

سوزن عشقی که خار غم بر آرد کو که من
بارها این درد را اینگونه درمان کرده ام
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,780
مدال‌ها
7
برای من که چنینم تو جان متصلی
مرا ز خود مکن ای جان جدا که می‌میرم

ز چشم‌هایت اگر ناگزیر دل بکنم
به مهربانی آن چشم‌ها که می‌میرم
 

ممد صنوبر

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
5,799
27,078
مدال‌ها
2
برای من که چنینم تو جان متصلی
مرا ز خود مکن ای جان جدا که می‌میرم

ز چشم‌هایت اگر ناگزیر دل بکنم
به مهربانی آن چشم‌ها که می‌میرم
تویی :

تویی پروانه ی عاشق منم آن جام مستانه
بکوش امشب خبر باشد که یارم شوق دیدار

به یکباره همه عمرم بشیند سوی میخانه
مرا مستی ز جان تو است بگوید ذوق دیدار

همان عالم ز وصف تو که ماه من چو دردانه
به نورش آن بتاباند همه یک دل ز بیدار

چو باران را به نام عشق ببارد ملک دیوانه
همه مجنون همه غافل بیانش حال هوشیار

چه ترسی را به از پاکی بکردش رقص پروانه
زدش آن بال بی باکی پی معشوق و مهیار
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
تویی :

تویی پروانه ی عاشق منم آن جام مستانه
بکوش امشب خبر باشد که یارم شوق دیدار

به یکباره همه عمرم بشیند سوی میخانه
مرا مستی ز جان تو است بگوید ذوق دیدار

همان عالم ز وصف تو که ماه من چو دردانه
به نورش آن بتاباند همه یک دل ز بیدار

چو باران را به نام عشق ببارد ملک دیوانه
همه مجنون همه غافل بیانش حال هوشیار

چه ترسی را به از پاکی بکردش رقص پروانه
زدش آن بال بی باکی پی معشوق و مهیار
برخیز طبیبا که دل آزرده ام امروز
بگذار مرا کز غم او مرده ام امروز
چون برگ خزان چهره من زرد شد از غم
کو آن گل سیراب که پژمرده ام امروز
 

;FOROUGH

سطح
5
 
「 مدیر ارشد فرهنگ و هنر 」
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
ناظر آزمایشی
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
10,061
16,246
مدال‌ها
7
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی
به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی
ز تو دارم این غم خوش به جهان ازا ین چه خوشتر
تو چه دادیَم که گویم که از آن به‌اَم ندادی
چه خیال می‌توان بست و کدام خواب نوشین
به از این در تماشا که به روی من گشادی
تویی آن که خیزد از وی همه خرمی و سبزی
نظر کدام سروی؟ نفس کدام بادی؟
همه بوی آرزویی مگر از گل بهشتی
همه رنگی و نگاری مگر از بهار زادی
ز کدام ره رسیدی ز. کدام در گذشتی
که ندیده دیده رویت به درون دل فتادی
به سر بلندت‌ای سرو که در شب زمین‌کن
نفس سپیده داند که چه راست ایستادی
به کرانه‌های معنی نرسد سخن چه گویم
که نهفته با دل سایه چه در میان نهادی
هوشنگ ابتهاج
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
کیستی که من جز او
نمی بینم و نمی یابم
دریای پشت کدام پنجره ای
که اینگونه شایدهایم را گرفته ای
زندگی را دوباره جاری نموده ای
پر شور زیبا و روان…

شاملو
 
بالا پایین