مشاعره مشاعره حرف " چ "

[amir mohamad]

چند به ناز پرورم مهر بتان سنگدل

یاد پدر نمی‌کنند این پسران ناخلف

چون تنور لاله از دودی نشد قسمت پذیر

کاش می افتاد آتش در اجاق بخت ما

 

[فرهاد آزادی]

چون تنور لاله از دودی نشد قسمت پذیر

کاش می افتاد آتش در اجاق بخت ما

چند روزی است که دورم ز رخ ساقی و جام

بس خجالت که به روی آمد ازین تقصیرم

 

[amir mohamad]

چند روزی است که دورم ز رخ ساقی و جام

بس خجالت که به روی آمد ازین تقصیرم

چون نظر کردن همه اوصاف خوب اندر دلست
وین همه اوصاف رسوا معدنش آب و گلست

از هوا و شهوت ای جان آب و گل می صد شود
مشکل این ترک هوا و کاشف هر مشکلست

وین تعلل بهر ترکش دافع صد علتست
چون بشد علت ز تو پس نقل منزل منزلست

 

[فرهاد آزادی]

چنان زندگانی کن اندر جهان

که چون مرده باشی نگویند مرد

شود مسـ*ـت وحدت ز جام الست

هر آن کـ‌و چو حافظ می صاف خورد

 

[amir mohamad]

چنان زندگانی کن اندر جهان

که چون مرده باشی نگویند مرد

شود گیج وحدت ز جام الست

هر آن کـ‌و چو حافظ می صاف خورد

چشم پرنور که مسـ*ـت نظر جانانست
ماه از او چشم گرفتست و فلک لرزانست

خاصه آن لحظه که از حضرت حق نور کشد
سجده گاه ملک و قبله هر انسانست

 

[فرهاد آزادی]

چشم پرنور که گیج نظر جانانست
ماه از او چشم گرفتست و فلک لرزانست

خاصه آن لحظه که از حضرت حق نور کشد
سجده گاه ملک و قبله هر انسانست

چو شوقم دید در ساغر مى‌ افزود

بگفتم ساقى فرخنده پى را

رهانیدى مرا از قید هستى

چو پیمودى پیاپى جام مى را

 

[amir mohamad]

چو شوقم دید در ساغر مى‌ افزود

بگفتم ساقى فرخنده پى را

رهانیدى مرا از قید هستى

چو پیمودى پیاپى جام مى را

چه شب است یا رب امشب که ستاره‌ای برآمد
که دگر نه عشق خورشید و نه مهر ماه دارم

مکنید دردمندان گله از شب جدایی
که من این صباح روشن ز شب سیاه دارم

 

[فرهاد آزادی]

چه شب است یا رب امشب که ستاره‌ای برآمد
که دگر نه عشق خورشید و نه مهر ماه دارم

مکنید دردمندان گله از شب جدایی
که من این صباح روشن ز شب سیاه دارم

چه حالت است که گل در سحر نماید روی

چه آتش است که در مرغ صبح‌خوان گیرد

چه پرتو است که نور چراغ صبح دهد

چه شعله است که در شمع آسمان گیرد

 

[amir mohamad]

چه حالت است که گل در سحر نماید روی

چه آتش است که در مرغ صبح‌خوان گیرد

چه پرتو است که نور چراغ صبح دهد

چه شعله است که در شمع آسمان گیرد

چشم گریان تو نازم ، حال دیگرگون ببین
گریه ی لیلی کنار بستر مجنون ببین

بر نتابید این دل نازک غم هجران دوست
یارب این صبر کم و آن محنت افزون ببین

​

 

[فرهاد آزادی]

چشم گریان تو نازم ، حال دیگرگون ببین
گریه ی لیلی کنار بستر مجنون ببین

بر نتابید این دل نازک غم هجران دوست
یارب این صبر کم و آن محنت افزون ببین

​

چشم من در ره این قافله راه بماند

تا به گوش دلم آواز درا باز آمد