با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!ب نظرم غم اندوه دیگران و چیزی فکرشون مشغول کرده نباس کوچیک گرفت و اونو با درد بزرگ تری مقایسه کرد به قول یه بنده خدایی میگف مامانم ظرف بلورش شکست نشست داشت گریه میکرد بابام اومد گف چته گف ظرفم شکسته گف من برشکست شدم مث تو زار نزدم برای یه ظرف گریه میکنیمیدونی عزیزجان...
اگه حال و روزت رو با بدتر از خودت مقایسه کنی
این حالی که الان توشی برات عین شادی میشه...
سخت تر از داغ جوون هفده ساله دیدن که نیست؟
شما حالت خیلی بهتر از اون مادریه که داغ دیده...
ولی بازم درک میکنمتون؛ منم همه اینا رو تجربه میکنم اما هیچ وقت ناامید نیستم
امید همیشه هست، تا خداهست امیدم هست نورم هست حتی تو اوج تاریکی... تجربه کردم که میگم. اینا چیزایی که منو تو ناراحتیم آرومتر میکنه و باعث میشه احساس خوشبختی بکنم.
در نظر بگیریم آدمها باهم فرق دارن و هرکسی طوری به آرامش میرسه... امیدوارم شما آرامش و راحتی و لذت آخیش گفتن رو تجربه کنی!
آدمایی ک به دردا و شکستا و مشکلاتت تو زندگی میخندن رو باید از زندگیت حذف کنی فکر میکنم دور برت کلی آدم سمی ه ک باید حذف بشن ک همچین فکری میکنی...دلم میخواد از مشکلام واسه یکی حرف بزنم اما بعضی هاش اونقدر مسخرهاس که اگه کسی بفهمه فقط بهش میخنده.
چون این خاصیت ما آدماست ما آدما همیشه دنبال کسی میریم ک آدم موندن نیست یا شایدم آدم زندگی ما نیست بعد اون ک به مشکل بر خوردیم با اون آدم سمت آدمایی جذب میشیم ک شبیه به اون هستن و این واقعا ناراحت کننده است ولی خب میتونه در آینده تجربه خوبی بشه البته ما بازم این کارو بار ها تکرار خواهیم کرد ..چرا ما عبرت نمیگیرم..
چرا همش میریم طرف آدمایی که بعدش ناراحتمون میکنن و بازم تکرار میکنیم و میریم سراغ بقیه و همین روال طی میشه هی؟؟
آدم اینجوری هم هس شاید الان دور برته و تو آنقدر داری به آدمای سمی زندگیت فک میکنی و آنقدر درگیر آدمایی گذشته زندگیت ک اونو نمیبینیولی چقدر خوبه یکی پیدا بشه که تا همیشه کنارت بمونه و بگه من باهاتم و باهم درست میکنیم همهچیز رو :)
منم همینطور منم :)اسمم رو وقتی دوست دارم که تو صدام کنی ؛)
این بده این واقعا بده به نظرم تلاش کن احساساتو درون خودت نریزی یه روزی خیلی پشیمون میشی:)خیلی وقته که دیگه از خودم و احساسم با کسی حرف نزدم اونقدر که اگه بخوام هم لبهام واسه گفتن هیچ حرفی باز نمیشه.
به نظرم تو آدم بی فایده ای نیستی تو اینجا ک مجازیه مقام فعال انجمن و داری و و عضو تیم تعین سطح ادبیاتی تو دنیا واقعی حتما مفید تر واقع میشی ..خیلی وقته که احساس بیفایده بودن دارم حس اینکه به هیچ دردی نمیخورم .
ببین منطقی فک کنیم همه آدما چرتن به قول یه دوستی همه بدن ما خوبیم همه خرابن ما خوبیم همه آلن بلن ما خوبیم به این فک کن" همیشه از قضاوت شدن توسط آدمای مهم زندگیم متنفر بودم. "
ما که پول نداشتیم دماغامان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک