جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره مشاعره با اشعار شاعران

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط Strawberry با نام مشاعره با اشعار شاعران ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 29,040 بازدید, 796 پاسخ و 12 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره با اشعار شاعران
نویسنده موضوع Strawberry
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ریحانا۲۰

MAHVIN*

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
373
4,694
مدال‌ها
2


ای عاشقــان ای عاشقـان پیمانه را گم کرده ام

درکنج ویران مــــانده ام ، خمخــــانه را گم کرده ام

هم در پی بالائیــــان ، هم من اسیــر خاکیان

هم در پی همخــــانه ام ،هم خــانه را گم کرده ام
 

اوین

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
250
2,833
مدال‌ها
2
ما و پروانه و بلبل همه خویشان همیم

چشم بد دور که یک جمع پریشان همیم
 

MAHVIN*

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
373
4,694
مدال‌ها
2
محمود درویش

بارانی آرام در پاییزی دور

وَ گنجشک‌ها آبی‌اند… آبی

وَ زمین، ضیافتی.

به من مگو که من ابرِ فرودگاه‌ام

چون من هیچ نمی‌خواهم

از سرزمینی که افتاد از پنجره‌ی قطاری بیرون

جز دستمالِ‌ مادرم

وَ دلایلی برای مرگی نو.

بارانی آرام در پاییزی غریب

وَ پنجره‌ها سفیدند…سفید

وَ خورشید اناری در گرگ و میش عصر

وَ من نارنج‌بُنی متروک

پس از چه رو می‌گریزی از تن‌ام

حال که من هیچ نمی‌خواهم

از سرزمینِ خون‌واژه‌ها و بلبل

جز دستمالِ‌ مادرم

وَ دلایلی برای مرگی نو.

بارانی آرام در پاییزی حزین

وَ میعادها سبزند… سبز

وَ آفتاب، وهمی.
 

اوین

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
250
2,833
مدال‌ها
2
یکی جان‌ عجب باید که داند جان فدا کردن

دو چشم معنوی باید عروسان معانی را

یکی چشمی‌ست بشکفته‌، صِقال روح پذرفته

چو نرگس خواب‌ او رفته برای باغبانی را
 

MAHVIN*

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
373
4,694
مدال‌ها
2
چشمان‌ات آیا مى‌دانند

که بسی انتظار کشیدم

آن‌سان که پرنده‌اى به انتظار تابستان نشسته باشد؟

و به خواب رفتم…

آن‌سان که مهاجر بیارامد

چشمى مى‌خوابد، تا چشم دیگرى بیدار بماند..

تا دیر وقت

و براى آن یکی چشم‌ام بگرید،

تا ماه بخوابد،

دو دل‌داده‌ایم ما

و مى‌دانیم که هم‌آغوشى و بوس و کنار

قوتِ شب‌هاى غزل است.
 

اوین

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
250
2,833
مدال‌ها
2
تا ملک بی خود شد از تدریس او
قدس دیگر یافت از تقدیس او
 

MAHVIN*

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
373
4,694
مدال‌ها
2
ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی

لطف کردی سایه‌ای بر آفتاب انداختی
 

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
666
6,611
مدال‌ها
2
ره میخانه و مسجد کدام اسـت

کـه هردو بر من مسکین حرام اسـت

نه در مسجد دهندم ره کـه مسـ*ـت اسـت

نه در میخانه، کین خَمّار خواب اسـت…
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: MAHVIN*

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
666
6,611
مدال‌ها
2
عالم پُر اسـت از تو

غایب منم ز غفلت
تو حاضری ولیکن

من آن نظر ندارم…
 

اوین

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
250
2,833
مدال‌ها
2
بالا پایین