- Aug
- 63
- 203
- مدالها
- 2
قسمت بیست و نه
از خونه بیرون اومدیم، سوار ماشین شدیم و راه افتادیم کاملیا ظبط زیاد کرد
دوباره خاطره هات منو کشونده به مرز گریه و زاری
بگو تو هم مثل من از این زمونه خسته ای طاقت نداری
دوباره یادم میاد بی بهونه رفتی قلبم آتیش میگیره .....
وقتی آهنگ تموم شد، متوجه صورت خیسم شدم اشکام رو پاک کردم ، سرم به شیشه تکیه دادم چشمای پراز اشکم بستم خوابیدم
*
کاملیا:فرنازجون
فرناز: هوم
کاملیا:رسیدیم
چشمام باز کردم و پیاده شدم
اوه عجب ویلایی دوتا انشگشتم گذاشتم توی دهنم سوت زدم
فرناز: عجب خونه ای ، راستی کو دخترا ؟
مونا: وقتی جناب عالی داشتی هفت پادشاه تو خواب میدیدی اونا رو سوار کردیم
لبخند ژکوندی زدم وارد خونه شدم، اوه عجب خونه ای خونه که نیست قصره
کاملیا: دخترا بیاید اتاقتون رو نشون تون بدم
دنبال کاملیا رفتیم، به چهارتا اتاق اشاره کرد ماهم هر کدوم توی یکی رفتیم ،وارد اتاق شدم اتاقی بانک سفید آبی بود روی تخت دونفره دراز کشیدم و باگوشیم ور رفتم
*
در اتاقم باز شد، نگین بود
فرناز: بلی ؟
نگین: بیا پایین میخواییم فیلم ترسناک ببینیم
فرناز: باشه
از روی تخت پریدم، پایین از اتاقم بیرون زدم رفتم پایین، کاملیا تا منو دید ویدئو وصل کرد منم نشستم رو مبل
عجب فیلمیه من که از ترس پس افتادم
فیلم تموم شد
فرناز: این دیگه چجور فیلمی بود پنج شش تا سکته زدم
مونا: کی میاد جرعت و حقیقت
همه قبول کردیم به شکل دایره نشستیم
کاملیا بطری چرخوند افتاد طرف کاملیا و مریم
کاملیا: جرعت با حقیقت
مریم: حقیقت
کاملیا: توی این دنیا کی رو بیشتر از همه دوست داری
مریم: مامانم ، بابام ، ابجیم، دادشم، و رفقا
کاملیا باز بطری چرخوند به طرف منو مونا افتاد
مونا: جرعت یا حقیقت
میدونستم اگه بگم جرعت چه بلایی سرم میاره
فرناز: حقیقت من همیشه آدم درست کاری هستم
نگین: اره جون عمت
مونا: عشقت کیه؟
فرناز: پرسپولیس
کاملیا باز چرخوند افتاد به مائده و مرضیه
مائده: جرعت یا حقیقت ؟
مرضیه: حقیقت
مائده: تو تابلو مینا کاری منو شکستی ؟
مرضیه: اره
مائده: دوتا که خریدی میفهمی
کاملیا بطری چرخوند افتاد منو نگین
نگین: جرعت یا حقیقت
فرناز: جرعت
نگین: برو یک کیسه نمک بخور
بلند شدم
فرناز: کاملیا کجا هستن
از خونه بیرون اومدیم، سوار ماشین شدیم و راه افتادیم کاملیا ظبط زیاد کرد
دوباره خاطره هات منو کشونده به مرز گریه و زاری
بگو تو هم مثل من از این زمونه خسته ای طاقت نداری
دوباره یادم میاد بی بهونه رفتی قلبم آتیش میگیره .....
وقتی آهنگ تموم شد، متوجه صورت خیسم شدم اشکام رو پاک کردم ، سرم به شیشه تکیه دادم چشمای پراز اشکم بستم خوابیدم
*
کاملیا:فرنازجون
فرناز: هوم
کاملیا:رسیدیم
چشمام باز کردم و پیاده شدم
اوه عجب ویلایی دوتا انشگشتم گذاشتم توی دهنم سوت زدم
فرناز: عجب خونه ای ، راستی کو دخترا ؟
مونا: وقتی جناب عالی داشتی هفت پادشاه تو خواب میدیدی اونا رو سوار کردیم
لبخند ژکوندی زدم وارد خونه شدم، اوه عجب خونه ای خونه که نیست قصره
کاملیا: دخترا بیاید اتاقتون رو نشون تون بدم
دنبال کاملیا رفتیم، به چهارتا اتاق اشاره کرد ماهم هر کدوم توی یکی رفتیم ،وارد اتاق شدم اتاقی بانک سفید آبی بود روی تخت دونفره دراز کشیدم و باگوشیم ور رفتم
*
در اتاقم باز شد، نگین بود
فرناز: بلی ؟
نگین: بیا پایین میخواییم فیلم ترسناک ببینیم
فرناز: باشه
از روی تخت پریدم، پایین از اتاقم بیرون زدم رفتم پایین، کاملیا تا منو دید ویدئو وصل کرد منم نشستم رو مبل
عجب فیلمیه من که از ترس پس افتادم
فیلم تموم شد
فرناز: این دیگه چجور فیلمی بود پنج شش تا سکته زدم
مونا: کی میاد جرعت و حقیقت
همه قبول کردیم به شکل دایره نشستیم
کاملیا بطری چرخوند افتاد طرف کاملیا و مریم
کاملیا: جرعت با حقیقت
مریم: حقیقت
کاملیا: توی این دنیا کی رو بیشتر از همه دوست داری
مریم: مامانم ، بابام ، ابجیم، دادشم، و رفقا
کاملیا باز بطری چرخوند به طرف منو مونا افتاد
مونا: جرعت یا حقیقت
میدونستم اگه بگم جرعت چه بلایی سرم میاره
فرناز: حقیقت من همیشه آدم درست کاری هستم
نگین: اره جون عمت
مونا: عشقت کیه؟
فرناز: پرسپولیس
کاملیا باز چرخوند افتاد به مائده و مرضیه
مائده: جرعت یا حقیقت ؟
مرضیه: حقیقت
مائده: تو تابلو مینا کاری منو شکستی ؟
مرضیه: اره
مائده: دوتا که خریدی میفهمی
کاملیا بطری چرخوند افتاد منو نگین
نگین: جرعت یا حقیقت
فرناز: جرعت
نگین: برو یک کیسه نمک بخور
بلند شدم
فرناز: کاملیا کجا هستن
آخرین ویرایش: