جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده ● افكار چراغاني اثر Rigina ●

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط Rigina با نام ● افكار چراغاني اثر Rigina ● ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,619 بازدید, 52 پاسخ و 11 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع ● افكار چراغاني اثر Rigina ●
نویسنده موضوع Rigina
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Rigina
موضوع نویسنده

Rigina

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jul
65
557
مدال‌ها
2
InShot_20230718_010207369.jpg

به نام چاشني بخش زبان‌ها

نام دلنوشته: افكار چراغاني
نويسنده: ر. دوست حسيني
ژانر: اجتماعي _ تراژدي
ناظر: @ویتامین
ویراستار: @DOonYa
کپیست: @نازی.م
مقدمه :
همه‌ چیز از يک‌ جرقه آغاز مي‌شود.
افكار و احساسات خوب مثل يک ميدان مغناطيسي مي‌‌‌ماند كه هرچه دورتر شوي، جاذبه آن هم زياد خواهد‌ شد. اگر قلب مهربانت را از حصار زنجيرهاي غم، كينه و دشمني‌ آزاد كني؛ با چشمانِ خودت نظاره‌گر رها شدن فرشته‌ي درونت خواهي‌ شد.

استارت: 1400/10/7
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

DELVAN.

سطح
5
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
4,118
24,759
مدال‌ها
6
Negar_۲۰۲۲۰۸۲۸_۱۲۲۴۵۷ (1).png
عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.

حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[ قوانین تایپ دلنوشته]
پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[ تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]
بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد بدهید:
[ تاپیک درخواست تگ دلنوشته]
پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[ تاپیک درخواست جلد ]
و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[ تاپیک اعلام پایان دلنوشته]
دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]
با آرزوی موفقیت برای شما،
♡تیم مدیریت تالار ادبیات♡
 
موضوع نویسنده

Rigina

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jul
65
557
مدال‌ها
2
كلمات در كنار هم زيبا، مُتاثر، دل‌گير و عذاب‌دهنده هستند.
كلماتي كه نوشتن‌شان سَهل‌ و بيان‌شان دشوار است.
تا وقتي كه پشت‌ِ حصار دندان‌هاي‌مان قرار گرفته‌اند
و حَبس هستند؛ همه‌چيز خوب است.
امّا وقتي شكسته مي‌شوند و تلاش براي بيرون‌آمدن مي‌كنند؛ همه‌چيز واژگون مي‌شود.
 
موضوع نویسنده

Rigina

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jul
65
557
مدال‌ها
2
كاش مي‌شد ما آدم‌‌ها مثل ريزش برگ‌هاي پاييز تمام خاطرات را فراموش كنيم و هر روزمان را با‌ روزي جديد آغاز كنيم.
آن‌چه از صداي خِش‌خِشِ برگ‌‎‌هاي پاييز، زير پاهاي‌مان، گوش‌مان را نوازش مي‌كند مي‌توان فهميد، ديگر اين برگ‌ها هم به تاريكي ابدي رسيده‌اند.
انسان‌ها تا زماني كه جان در تن دارند اين را درک نخواهند كرد كه برگ‌ها هم قبل از مرگ آرزوهايي براي‌ خود دارند.
اين برگ‌ها چه مي‌‌دانند كه بعد از رقصيدن‌ در بين ذرّات باد، سفري بدون بازگشت در انتظار آن‌هاست.
 
موضوع نویسنده

Rigina

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jul
65
557
مدال‌ها
2
***
موهاي‌ پريشانش، كه در دل‌ آسمان مواج است!
قطره‌هاي ريز و درشتي‌ كه بر روي رُخ سِپیدش سرازير است
‌و رُخ باراني‌اش، كه با گيسُوان ابريشمي‌اش آن را می‌پوشاند.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Rigina

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jul
65
557
مدال‌ها
2
ديدن گل‌هاي يخ‌‌زده‌ي زمستان، دلم را نمي‌شكند.
ديدن درختان برهنه‌ي پاييز، سردم نمي‌كند.
ديدن لبان تبسم بهار، مرا به خود نمي‌آورد.
نوازش‌ گرمي تابستان بر روي صورتم، درونم را به آتش نمي‌كشاند.
فكر كردن به رودخانه‌ي زلال زندگي‌ام كه بي‌رحمانه مي‌گذرد، اشک‌هايم را روان مي‌كند.
 
موضوع نویسنده

Rigina

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jul
65
557
مدال‌ها
2
***
به زندگي گفتم:
- برو.
خنديد.
به‌ او گفتم:
- پس هميشه بمان.
حرفم را به سخره گرفت.
گفتم:
- با زِوال من در اين دنيا خوش‌حال مي‌شوي؟
سكوت كرد.
ادامه دادم:
- فُرقتِ من از تو، تنها آرزوي من است.
گفت:
- امّا ديدن طَرَب تو در اين دنيا، تنها آرزوي من است.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Rigina

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jul
65
557
مدال‌ها
2
برگ‌هاي‌ پاييز را ديده‌اي، كه چه‌گونه زير پاي آدم‌ها خُرد مي‌شوند؟
گرفتن جان مورچه‌اي را ديده‌اي، كه ما آدم‌ها با بي‌رحمی پای تنومندمان را بر روي بدن نَحیفش مي‌گذاريم؟
گريه و شيون نوزادي را ديده‌اي، كه خواهان‌ِ دستان نوازش‌گر مادرش است؟
شايد ابرهاي تنگ، زمينه‌ساز رنگين‌كمان آسمان زندگي‌ات است.
 
موضوع نویسنده

Rigina

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jul
65
557
مدال‌ها
2
مدّت‌هاست، كه اين بغض‌ كهنه را مثل آتش خفه‌ كردم، كه مبادا فَوران کند.
مدّت‌هاست كه از سرازير‌ شدن آبشارِ شورِ چشمانم جلوگيري كرده‌ام، كه ديگر سرخي چشمانم عادی‌ست.
مدّت‌هاست كه صداي خنده‌ام گوشِ خيلي‌ها را پر كرده است؛ امّا كسي چه‌ مي‌داند كه جز تظاهر چيزی بيش نيست؟
نمي‌دانم... .
شايد افكارم در برابر ديدگاه ديگران مغلوط باشد.
امّا تو، ريسه‌هاي رنگي را دورتادور آويزان كن، به‌گونه‌ای كه نور خيره‌كننده‌اش جاودان باشد.
 
موضوع نویسنده

Rigina

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jul
65
557
مدال‌ها
2
مهرباني هم حدي دارد.
ناراحت نشدن هم مرزی دارد و گذشت هم حد و مرزی دارد.
گرچه پشت خطوط سفید شلوغ است امّا باور دارم آن‌چنان جای من خالی‌ست؛ که صدای شهر می‌پیچد.
 
بالا پایین