با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!@YAS.نام اثر: چشمهایت را ببند
نویسنده: ملیکا علی عابدی
ژانر: تراژدی،عاشقانه
خلاصه:
چه کسی فکرش را میکرد؟ در آن نامه جملههایی نهفته است که گویی دم از رفتنت میزند، تو نباید مرا تنها بگذاری آخر من به جز تو پشتوانهای ندارم حال تو بیا و معجزهی این نامه دروغ شو!
تأیید نشد.عنوان: فریاد آزادی
نویسنده: مهسا
ژانر: اجتماعی، تراژدی، عاشقانه
مقدمه: من کیستم؟
نام من چیست؟
من... من زن هستم، با گریختن از موهای آشفته!
من زنی هستم که از جنس سنگ، اما اینک، حرفهای مردم مرا کینه دوز کرده است.
آری! من زنم، زنی پخته بر بام اجتماع، زنی که روی خوشی ندید.
چرا؟ مگر زن بودن جرم است؟
اما، نمیدانند من از شیر هم، درندهتر هستم.
من زنم، زنی که سرنوشت با قلم انگشتان درخشیدهاش نوشته شده است.
زندگی اینچنین است، چرا با نام زن باید کتک بخورم؟
چرا با نام مقدس زن باید در زیر، کمربندهای شلاقی مردم کشته شوم؟
جواب این چراها چیست؟
آری! چون جرم من زن بودنم است.
@YAS.نام رمان: پروژه سری
جلد اول
نام مجموعه: جاسوس ویژه
نام نویسنده: سپیده طراوت
ژانر: جاسوسی تریلر طنز
خلاصه:
جاسوسی آموزش دیده زمانیکه سازمانش به سمت نابودی گام برمیداره برای شرکت توی پروژهای مرگبار انتخاب میشه، پروژهای که اگه توی اون شرکت کنه برای همیشه خودش رو از دست میده و تبدیل به سلاحی غیرقابل مهار میشه و همچنین روز به روز به مرگی دردناک نزدیکتر میشه؛ تنها یه فرصت چهارماهه داره و برای نجات خودش باید تا قبل از اجرا شدن پروژه سری، اسراری رو که دفن کرده به یاد بیاره؛ اسراری که به یاد آوردن اونها باعث مرگ و خ**یا*نت کردن خیلیها میشه ولی برای متوقف کردن پروژهی سری به یاد آوردنشون ضروریه.
@F.S.Kaسلام و وقت بخیر
نام داستان کوتاه: تمسک به تمنا
نویسنده: تارا مطلق
ژانر: درام، عاشقانه
خلاصه: به آب دیده میگذرد این روزهای به مانند چله تابستانی و شبهایی به درازای یلدا. شاید هم نمیگذرد. زمان جان میکند برای هر ثانیهای که جلو میرود؛ همینقدر سخت و همین اندازه طاقت فرسا. دلی از سنگ میخواهد دیدن این روزهای پریشان احوال منِ دلتنگ و انگار آنها دلی ندارند و به تماشای سوختن و خاکستر شدنام نشستهاند.
مشاهده فایلپیوست 125943
درود؛
کاربران و نویسندگان گرامی؛ با توجه به طولانی شدن روند تأییده قبلی، اشکالات و... مدیریت این بخش تصمیم گرفته زین پس به شیوهای دیگر آثار شما را تأیید کند!
برای تأیید ابتدا در این تاپیک فرم زیر را ارسال کنید:
نام اثر: دستفروش
نویسنده: احمد آذربخش
ژانر: داستانک، اجتماعی
خلاصه: خاطرهای گذرا و مختصر درباره مرد مغازه داری که در نوجوانی دستفروشی میکرد از ذهن او میگذرد ..
سپس مدیریت ارشد بخش برای شما ناظری تأیین میکند، ناظر خصوصی با شما و ارشد بخش زده و دو پارت اولیه، همراه با مقدمه و پیرنگی کوتاه از اثر را برای ناظر ارسال میکنید.
سپس بعد از تأیید ناظر، تاپیک رمان شما ایجاد شده و میتوانید شروع به پارتگذاری کنید!
رمان شما حداکثر تا پنج روز مورد برسی قرار میگیرد و در صورتی که تائید نبود مشکلات اعلام میشود، پس از رفع مشکلات، در گپ به ناظر خود اعلام کنید.
کسانی که رنگ نویسندگی را دارا هستند نیازی به درخواست تأید اثرشان نیست و میتوانند از همان ابتدا بدون ارسال موارد بالا تاپیک اثر را ایجاد کنند!
•مدیر ارشد بخش•
ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک