جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

تکمیل شده [به طعم دناتونیوم] اثر «aryana elhaei کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دیالوگ و فن‌فیکشن‌های تکمیل شده توسط ragazza della notte با نام [به طعم دناتونیوم] اثر «aryana elhaei کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 814 بازدید, 31 پاسخ و 12 بار واکنش داشته است
نام دسته دیالوگ و فن‌فیکشن‌های تکمیل شده
نام موضوع [به طعم دناتونیوم] اثر «aryana elhaei کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع ragazza della notte
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ragazza della notte
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,703
6,449
مدال‌ها
3
negar_1693481969246-png.169266

عنوان: به طعم دناتونیوم
نویسنده: aryana elhaei
ژانر: تراژدی
ویراستار: @Hilda;


- اه! این چی بود؟ چرا این‌قدر تلخ بود؟
- این کندر بود.
- خیلی تلخه دیگه نمی‌خورم!
- باید عادت کنی.
- چرا؟
- چون زندگی تلخ‌ترِ.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,703
6,449
مدال‌ها
3
- ننه؟
- جونم؟
- چرا کندر می‌خوری؟
- چون خوبه.
- وا! خیلی تلخه که!
- بعد یه مدت طعمش میره.
- مطمئنی میره؟
- آره.
- واقعا؟
- آره مگه غیر از اینه؟
- اوهوم.
- چیه؟
- تو به طعمش عادت می‌کنی. اون تلخیش نمیره.
- شاید.
- زندگی هم همین‌طوره مگه نه؟
- نمی‌دونم.
- آخه بعد یه مدت هی تلخیِ زندگی به نظرت کمتر میشه.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,703
6,449
مدال‌ها
3
- ولی بعضی‌ها باز هم نمی‌تونن تحمل کنن.
- آره مثل من.
- حالا چرا تو؟
- چون زندگی رو هنوز هم باور ندارم.
- به چیه زندگی باور نداری؟
- به تلخی‌هاش.
- چرا؟
- با این‌که از همون اول بهم سخت گرفت، ولی باور ندارم.
- خب تو که میگی از اول بهت سخت گرفته.
- آره... اما باور ندارم چون باور دارم زندگی شیرین_.
- مثل مونک*؟
- شاید.
- ما که شیرینی ندیدیم. نوه‌هامون ببینن.
- ما هم نمی‌بینیم.
- پس کی می‌بینه؟

* مونک(Monc) ماده ای است که سیصد برابر از قند شیرین‌تر است و به گردو شباهت بسیاری دارد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,703
6,449
مدال‌ها
3
- اون مرفه‌های بی‌درد.
- چرا همه چیز رو به اون‌ها ربط می‌دید؟
- چون اون‌ها خیلی پولدارن.
- چه ربطی داره؟
- خوب با پول همه چیز دارن.
- اشتباه می‌کنی.
- چه‌طور؟
- با پول همه چیز میشه داشت الا دو چیز.
- اون‌ها چین؟
- شعور... عشق حقیقی... .
- حالا از اون اول گزینه بگذریم. عشق دیگه چرا؟
- من نگفتم عشق... گفتم عشق حقیقی!
- خب چه فرقی دارن؟
- خیلی‌ها به اسم عشق و به طمع پول جلو میان.
- یعنی عشق واقعی ندارن؟
- دارن.
- خب پس دیگه چی؟
- اون‌ها به پول عشق می‌ورزن.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,703
6,449
مدال‌ها
3
- هوم... چه عجیب.
- چی عجیبه؟
- این‌که این روزها همه چیز سیاه و سفید به نظر میاد.
- حتی من؟
- حتی تو! فقط یک نفره که رنگیه واسم.
- اون کیه؟
- اون خدامه.
- درسته همه جز خدا سیاه شدن.
- فقط سیاه نه... تلخ شدن... بد شدن... .
- اوهوم... همه چیز ازشون مونده الا چیزی که بشه بهش گفت آدم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,703
6,449
مدال‌ها
3
- ننه؟
- جونم؟
- دهنم مزه تلخی میده.
- عادت می‌کنی.
- نمیشه به دناتونیوم* عادت کرد. هر چه‌قدر هم قوی باشی.
- ولی یه جایی دیگه کم میاری و مجبوری خودت رو وفق بدی.
- با چی؟
- با هر چیزی که اون‌جا نیست.
- اون‌جا کجاست؟
- همون جایی که همش از نور ساخته شده.
- کجاست؟
- روحت.
- ولی خیلی‌ها روحشون تاریک و سیاهِ!
- اون‌ها هم خودشون رو وفق دادن.
- با چی؟
- با سیاهی‌های دنیا.

*تلخ‌ترین ماده جهان دناتونیوم بنزوات Denatonium Benzoate اداره کل نظارت بر امور دارو و موادمخدر وزارت بهداشت طی دستورالعملی کلیه شرکتهای تولیدکننده الکل را موظف نمود که از ابتدای سال ۸۳ نسبت به افزودن ماده دناتونیوم بنزوات (که به نام تجاری دناتونیوم نیز معروف است)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,703
6,449
مدال‌ها
3
- چرا مجبوریم خودمون رو وفق بدیم؟ چرا سعی نمی‌کنیم دنیا رو سفید کنیم؟
- چون آدما راحت طلبن.
- یعنی چی؟
- یعنی راحت‌ترین راه ممکن رو انتخاب می‌کنن.
- راحت‌ترین راه ممکن همینه؟
- آره... با چیز‌هایی که می‌بینن آره!
- مگه چی می‌بینن؟
- دورویی.
- همین؟
- نه... ظلم.
- همین‌ها؟
- نه فرق گذاشتن، از روی حسادت دیگری رو پایین کشیدن، تهمت زدن، دروغ گویی و خیلی چیزهای دیگه.
- خیلی بده که!
- آره به خاطر همین اون‌ها هم خودشون رو سیاه می‌کنن.
- ولی اگر باهم باشن میشه.
- نمیشه!
- چرا؟!
- چون آدم‌ها نسبت به هم حس حسادت دارن.
- چرا من ندارم؟
- داری.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,703
6,449
مدال‌ها
3
- پس چرا حسش نمی‌کنم؟
- چون هیچ‌کَ.س دوست نداره حسش کنه.
- خب چه فرقی داره؟ این هم یه حسه مثل حس‌های دیگه.
- مثلاً تو دوست داری من حیدر رو همه‌جا ببرم تو رو نبرم؟
- خب معلومه نه!
- حالا اگر واقعا این کار رو انجام بدم چه حسی پیدا می‌کنی؟
- عصبانیت و ناراحتی.
- ترکیب این دو تا میشه حسادت.
- وای! چه قدر بد. من حسادت رو دوست ندارم. حسادت بدی رو زیاد می‌کنه.
- آره این هم یکی دیگه از تلخی‌های زندگیه.
- خیلی بده. من تلخی رو دوست ندارم.
- خیلی سخته.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,703
6,449
مدال‌ها
3
- ننه؟
- جونم؟
- یه چی بگم؟
- بگو.
- همیشه یادت می‌مونه؟
- آره.
- داشتنش دردناکِ، نداشتنش ترسناک.
- حالا کی این رو بهت گفته؟
- هیچ‌کَ.س.
- چه‌طوری از خودت درآوردی؟ تو که حتی به قول مردم شکست عشقی نخوردی؟
- بعضی چیزها با عشق به جنس مقابل به وجود نمیاد.
- یعنی عشق به هم جنس هم میشه؟
- نه اون‌طور... عشق به معنی داشتن مادره، به معنی داشتن پدره، به معنی لذتیه که از زندگی می‌بری.
- تو که نه مادر رو داری نه پدر!
- لذت زندگی رو که دارم!
- لذت چه‌طور می‌تونه دردناک باشه؟
- همون‌طور که بعد هر لذتی یه تلخی، یه عذابی میاد و همه چیز رو نابود می‌کنه.
- ترسناکش دیگه چیه؟
- نداشته باشی همه‌ش مجبوری درد و ترس رو تحمل کنی. این لذت کوتاه انگار تو رو شارژ می‌کنه... یه مثال بزنم؟
- بزن.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,703
6,449
مدال‌ها
3
- تو یه گوشی هستی که هی داره توسط درد و ترس استفاده میشه. یه جایی شارژت تموم میشه درسته؟
- آره.
- خب اون موقع تو رو می‌زنن به شارژ.
- آها یعنی شارژر همون لذته؟
- آره.
- چه مثال جالبی!
 
بالا پایین