جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

تکمیل شده [به طعم دناتونیوم] اثر «aryana elhaei کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دیالوگ و فن‌فیکشن‌های تکمیل شده توسط ragazza della notte با نام [به طعم دناتونیوم] اثر «aryana elhaei کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,052 بازدید, 31 پاسخ و 12 بار واکنش داشته است
نام دسته دیالوگ و فن‌فیکشن‌های تکمیل شده
نام موضوع [به طعم دناتونیوم] اثر «aryana elhaei کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع ragazza della notte
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ragazza della notte
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
- تو می‌تونی مثل من حرف بزنی؟
- یعنی چه‌طوری؟
- یعنی با هر کسی توی هر رنج سنی مثل خودش حرف بزنی. طوری که متوجه نشه تو بزرگ‌تر یا کوچیک‌تر هستی.
- نه... من همیشه یه جور حرف می‌زنم.
- من چه‌طور باهات حرف می‌زنم؟
- هر بار حرف می‌زنی انگار یه پیرزن هم‌سن خودم اینجاست.
- یعنی هیچ‌وقت مثل بچه‌های هم‌سن خود حرف نزدم؟
- چرا یه وقت‌هایی چشم‌هات برق می‌زنه، صورتت روشن‌تر میشه، یه لبخند ملیح روی لب‌هات می‌شینه، اون موقع‌ست که تو مثل خودت حرف می‌زنی.
- دلم می‌خواد همیشه مثل خودم حرف بزنم.
- خب بزن.
- نمیشه!
- چرا؟
- چون بزرگ‌تر‌ها نمی‌زارن.
- چرا؟
- میگن تو بزرگ‌ترین بچه هستی.
- اما تو فقط پونزده سالته!
- این رو باید به اون‌هایی گفت که با اختلاف سه ماه بزرگ‌ترین کردنم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
- ... .
- ننه؟
- جونم؟
- دلم می‌سوزه.
- برای کی؟
- برای خودم.
- چرا؟
- خیلی تنهام.
- ما که کنارت هستیم.
- من در اوج شلوغی تنهام... به خاطر همین دلم می‌سوزه.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
***
- سیاه رو دوست دارم.
- دوست نداری.
- چرا این رو میگی؟
- تو هم از چیزهایی که درون سیاهی پنهان شده می‌ترسی.
- چه‌قدر تلخ حرف می‌زنی!
- آخه به من میگن دناتونیوم... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
***
- ششش!
- چرا؟
- داداشم خوابیده!
- اون که نمی‌شنوه.
- اما حس که می‌کنه!
- چه‌قدر حرف‌هت تلخه!
- آخه بهم میگن دناتونیوم... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
***
- بسه دیگه چه‌قدر حرف می‌زنی؟
- پس چی‌کار کنم؟
- بشین ساکت.
- آخه هنوز بچم!
- من تو اوج بچگی بزرگ بودم... تو هم همین‌طور باش!
- من تو نیستم.
- آره... هیشکی دناتونیوم نیست... .
 
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
***
- چرا این‌طوری شدی؟
- چه‌طوری؟
- ساکت، آروم، تلخ، نمی‌دونم... بی توجه به همه چیز!
- آخه یاد گرفتم.
- چی رو؟
- دناتونیوم بودن رو!
 
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
***
- چرا؟
- چی چرا؟
- چرا ولم کرد؟ من که دوستش داشتم!
- اون تو رو دوست نداشته.
- نمی‌خوام این رو باور کنم!
- باید باور کنی.
- چرا؟
- چون منم باور کردم.
- من که تو نیستم!
- آره هیچ‌ک.س دناتونیوم نیست!
 
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
***
- تلخه؟
- چی؟
- این که داری می‌خوری.
- چایی بدون قند؟
- آره.
- خب آره تلخه. ولی زندگی تلخ تره.
- اون که بحثش جداست.
- هوم... اون مثل دناتونیوم می‌مونه... می‌گیری که چی میگم؟
- آره... .
 
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
***
- سال یک هزار و سیصد و نود را به شما هم میهنان... .
- چرا خاموشش کردی؟
- چون شروع بدبختی‌ای دوباره تبریک نداره.
- مگه نه حیدر امسال به دنیا میاد؟
- آره اون هم میشه یه مهره تازه وارد شده به این بازی.
- مگه زندگی بازیه؟
- نه... شوخیه.
- وا! پس چرا همه جدیش می‌گیرن؟
- چون مجبورن. جدی نگیرن بلعیده میشن.
- کی می‌بلعه؟!
- بدبختی‌ها... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
***
- می‌دونی چیه؟
- چیه؟
- من الان یه الماسم.
- چه‌طور؟
- الماس همون ذغال سنگه که در اثر فشار زیاد تبدیل میشه.
- خب... چه ربطی به تو داره؟
- من الماس پاکی بودم که در اثر فشار زیاد زندگی به یه چیزی فراتر از اون تبدیل شدم... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین