ب

بانوی شـــب

• 
• 
• 
• 

سطح

2

 

کاربر فعال انجمن

فعال انجمن

کاربر رمان‌بوک

Jul

529

1,366

مدال‌ها

4

• 2023/09/03

• #11

سال ها گذشت ..
عمر ها گذشت ..
حرف هایت گذشت ..

خاطره هایت همچو دم و بازمم
به رخ کشیده میشود
اشگ در حلقه چشمانم جمع میشود
کی میخواهی پایان دهی ؟
خسته شده ام

 

ب

بانوی شـــب

• 
• 
• 
• 

سطح

2

 

کاربر فعال انجمن

فعال انجمن

کاربر رمان‌بوک

Jul

529

1,366

مدال‌ها

4

• 2023/09/03

• #12

سوگل گل در جنگلی رهگذر تر از حرف ها نابود شد

 

Tara Motlagh

سطح

6

 

مخاطب رمان برتر

مخاطب رمان برتر

نویسنده ادبی انجمن

نویسنده انجمن

Dec

7,765

46,779

مدال‌ها

7

• 2023/09/04

• #13

سخن عشق تو بی‌آن‌که برآید به زبانم
رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم

گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
باز گویم که عیان است چه حاجت به بیانم

 

ill_mah

سطح

1

 

کاربر ویژه انجمن

کاربر ویژه انجمن

کاربر ممتاز

Jul

1,014

8,151

مدال‌ها

3

• 2023/09/05

• #14

سفر به خیر گلِ‌من؛ که می‌روی با باد
زِ دیده می‌روی اما نمی‌روی از یاد...

 

Tara Motlagh

سطح

6

 

مخاطب رمان برتر

مخاطب رمان برتر

نویسنده ادبی انجمن

نویسنده انجمن

Dec

7,765

46,779

مدال‌ها

7

• 2023/09/05

• #15

سکوتت را ندانستم، نگاهم را نفهمیدی
نگفتم گفتنی‌ها را، تو هم هرگز نپرسیدی

 

pen lady

سطح

2

 

کاربر ویژه انجمن

کاربر ویژه انجمن

Aug

701

6,024

مدال‌ها

5

• 2023/09/05

• #16

سی*ن*ه مالامال درد است ای دریغا مرهمی

دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی

چشم آسایش که دارد از سپهر تیز

ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی

 

ill_mah

سطح

1

 

کاربر ویژه انجمن

کاربر ویژه انجمن

کاربر ممتاز

Jul

1,014

8,151

مدال‌ها

3

• 2023/09/06

• #17

ساده گفتی باورم کن ! با تو می مانم ولی
رفتی و در شعر تو خط خورده ای دیگر شدم

باز هم در وحشت بی انتهای فاصله
با هجوم تلخ شب تا صبح همبستر شدم

در میان شعله ناباوری ها سوختم
سوختم در لحظه های بی تو، خاکستر شدم

گفته بودی اولین بیت غزل های منی
حیف رفتی و دوباره مصرع آخر شدم

 

ill_mah

سطح

1

 

کاربر ویژه انجمن

کاربر ویژه انجمن

کاربر ممتاز

Jul

1,014

8,151

مدال‌ها

3

• 2023/09/06

• #18

سر باز کرد این بار هم یک‌ زخم تازه
خودکار، دفترچه، قلم، یک زخم تازه

در راه مکتب فرش کردم بستر خون
هر روز دارم دست کم، یک زخم تازه

فوج پرستو کوچ کرده دسته دسته
ما مانده‌ایم وهر قدم، یک زخم تازه

وا می‌کنم تا بقچه‌‌اش را می‌شود کشف
در بین کیف دخترم، یک زخم تازه

خورشید، خون آلود در چنگ شب‌تار
بر شانه‌هایم بار غم، یک زخم تازه

نامم هزاره می‌زند تاریخ هر روز
بر فرق من سنگ ستم، یک زخم تازه

 

ام کا اچ p.r

سطح

5

 

مدیر آزمایشی تالار کمیک

پرسنل مدیریت

مدیر آزمایشی

نویسنده ادبی انجمن

شاعر انجمن

Jun

2,635

16,290

مدال‌ها

6

• 2023/09/06

• #19

ساغر چشمی که ساقی باشد آنرا غمزهٔ
چون بگرداند خرد بر دور او گردان کنیم

 

ill_mah

سطح

1

 

کاربر ویژه انجمن

کاربر ویژه انجمن

کاربر ممتاز

Jul

1,014

8,151

مدال‌ها

3

• 2023/09/06

• #20

سایه ام را بتکانید تکانم ندهید
لا اقل کوچه ی بن بست نشانم ندهید

مدتی هست به هر بیت خودم می لرزم
از گسل های تنم هی هیجانم ندهید

خنده ام گریه ی شوق است به هرجا نکشید
هی مرا ربط به اخبار جهانم ندهید

بگذارید دلم یک شبه فرسوده شود
مژده ی تلخترین فصل خزانم ندهید

به خودم زل زده ام مثل کبوتر انگار
زاده ی استرسم هی فورانم ندهید

بال در من نزند عشق چه کاری بکند ؟
بهتر آنست که هی نیش به جانم نزنید