مشاعره مشاعره با حرف "الف"
- نویسنده موضوع ! ~ ARYA TOSI ~ !
- تاریخ شروع
اطلاعات موضوع
- Jul
- 1,014
- 8,157
- مدال‌ها
- 3
اگرچه در نظرت چون غبار ناچیزم
به احترام تو باید ز جای برخیزم
چو آفتاب به چشم کرَم نگاهم کن
که پیشِ پایِ تو چون کوه یخ فروریزم
چقدر خرد کنم زیرِ پا غرورم را
به این امید که رحمِ تو را برانگیزم؟
هزار شکر که استاد عشق یادم داد
که از مباحثه با عاقلان بپرهیزم
مگیر خرده به من! راه عقل و عشق جداست
مخواه شک و یقین را به هم بیامیزم
چو رود هرچه بکوشم اسیر خویشتنم
چگونه می‌شود از چنگِ «خویش» بگریزم؟
به احترام تو باید ز جای برخیزم
چو آفتاب به چشم کرَم نگاهم کن
که پیشِ پایِ تو چون کوه یخ فروریزم
چقدر خرد کنم زیرِ پا غرورم را
به این امید که رحمِ تو را برانگیزم؟
هزار شکر که استاد عشق یادم داد
که از مباحثه با عاقلان بپرهیزم
مگیر خرده به من! راه عقل و عشق جداست
مخواه شک و یقین را به هم بیامیزم
چو رود هرچه بکوشم اسیر خویشتنم
چگونه می‌شود از چنگِ «خویش» بگریزم؟
- Dec
- 7,786
- 46,936
- مدال‌ها
- 7
اسرار خرابات بجز م.ست نداند
هوشیار چه داند که در این کوی چه راز است
هوشیار چه داند که در این کوی چه راز است
- Dec
- 7,786
- 46,936
- مدال‌ها
- 7
ای صبا این دل صد چاک به جانان برسان
شانه‌ای تحفه به آن زلف پریشان برسان.
شانه‌ای تحفه به آن زلف پریشان برسان.
- Dec
- 7,786
- 46,936
- مدال‌ها
- 7
ادب گزین که چو منصور هر که شوخی کرد
ادیب عشق سرش را به چوب دار سپرد
ادیب عشق سرش را به چوب دار سپرد
- Dec
- 7,786
- 46,936
- مدال‌ها
- 7
ای صبا! در حرم زلف چو محرم شده‌ای
به ادب باش که دل‌های پریشان آنجاست
به ادب باش که دل‌های پریشان آنجاست
