جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

درخواست •° تعیین ناظر و تأیید اثر°•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته تالار رمان توسط DELVIN با نام •° تعیین ناظر و تأیید اثر°• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 146,690 بازدید, 2,499 پاسخ و 61 بار واکنش داشته است
نام دسته تالار رمان
نام موضوع •° تعیین ناظر و تأیید اثر°•
نویسنده موضوع DELVIN
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط پرسفونه

شاهدخت

سطح
10
 
ناظر کیفی کتاب
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,225
40,064
مدال‌ها
25

'Nika

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
1,198
4,235
مدال‌ها
2
درود
درخواست ناظر.
 

شاهدخت

سطح
10
 
ناظر کیفی کتاب
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,225
40,064
مدال‌ها
25

شاهدخت

سطح
10
 
ناظر کیفی کتاب
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,225
40,064
مدال‌ها
25
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Rasha_S

علی یاد

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Oct
1
12
مدال‌ها
2
نام اثر: مراقبتم چون مجبورم
نویسنده: علی یاد
ژانر: پلیسی
خلاصه‌: -جواب هر سوالی سکوته جواب هر درخواستی سکوته جواب هرچیزی که میبینی و میشنوی سکوته تو فقط به دستورات پاسخ میدی و پاسخ تو عمل کردنته نه زبونت .
این اولین بخش شروع آموزشم به عنوان یک پلیس محافظ بود و آخرین درسی که هرگز نباید خلافش عمل کنم .
12 سال از اولین روز استخدامم گذشته و حالا توی یه ماموریت امنیتی باید مراقب تک دختر فرمانده که بزرگ ترین آموزگار زندگیم بوده باشم
 

شاهدخت

سطح
10
 
ناظر کیفی کتاب
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,225
40,064
مدال‌ها
25
نام اثر: مراقبتم چون مجبورم
نویسنده: علی یاد
ژانر: پلیسی
خلاصه‌: -جواب هر سوالی سکوته جواب هر درخواستی سکوته جواب هرچیزی که میبینی و میشنوی سکوته تو فقط به دستورات پاسخ میدی و پاسخ تو عمل کردنته نه زبونت .
این اولین بخش شروع آموزشم به عنوان یک پلیس محافظ بود و آخرین درسی که هرگز نباید خلافش عمل کنم .
12 سال از اولین روز استخدامم گذشته و حالا توی یه ماموریت امنیتی باید مراقب تک دختر فرمانده که بزرگ ترین آموزگار زندگیم بوده باشم
نویسنده عزیز با درخواست شما موافقت شد.✓
ناظر تأیید: @Atiye♡
°چنان چه پس از هفت روز ناظر تائید با شما خصوصی تشکیل نداد به کادر مدیریت اطلاع دهید°
@SHAHDOKHT
@DELARAM
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Atiye♡

-faťęmęĥ-

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Oct
23
200
مدال‌ها
2
سلام،
رمان: فوبیا
نویسنده: فاطمه اسماعیلی
ژانر: تراژدی، اجتماعی، عاشقانه
خلاصه: در دنیایی که تحت الشعاع ترس و نفرت قرار گرفته، با خ*یانت کسی که زمانی به او اعتماد داشت، زندگی‌اش به کل تاریک شد. در این تاریکی، فردی جوان در آرزوی رهایی است. یک انتخاب، یک تصمیم، تمام روابط دوست‌داشتنی‌اش را تیره می‌کند. در میان این آشفتگی، ورود فردی، به زندگی‌اش نور می‌بخشد. او تجسمی از امید و عشق است. با عمیق‌تر شدن پیوندشان، سایه‌های گذشته، هر دو را تهدید می‌کند. آیا نور برای نفوذ در تاریکی کافی خواهد بود یا عشق آنها تسلیم یک تراژدی خواهد شد؟
 

شاهدخت

سطح
10
 
ناظر کیفی کتاب
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,225
40,064
مدال‌ها
25
سلام،
رمان: فوبیا
نویسنده: فاطمه اسماعیلی
ژانر: تراژدی، اجتماعی، عاشقانه
خلاصه: در دنیایی که تحت الشعاع ترس و نفرت قرار گرفته، با خ*یانت کسی که زمانی به او اعتماد داشت، زندگی‌اش به کل تاریک شد. در این تاریکی، فردی جوان در آرزوی رهایی است. یک انتخاب، یک تصمیم، تمام روابط دوست‌داشتنی‌اش را تیره می‌کند. در میان این آشفتگی، ورود فردی، به زندگی‌اش نور می‌بخشد. او تجسمی از امید و عشق است. با عمیق‌تر شدن پیوندشان، سایه‌های گذشته، هر دو را تهدید می‌کند. آیا نور برای نفوذ در تاریکی کافی خواهد بود یا عشق آنها تسلیم یک تراژدی خواهد شد؟
نویسنده عزیز با درخواست شما موافقت شد.✓
ناظر تأیید: @Rasha_S
°چنان چه پس از هفت روز ناظر تائید با شما خصوصی تشکیل نداد به کادر مدیریت اطلاع دهید°
@SHAHDOKHT
@DELARAM
 

masoo

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
6
174
مدال‌ها
2
رمان: جمجمه‌ی شیطان
ژانر:جنایی، اجتماعی، تراژدی
نویسنده:معصومه.عین
خلاصه:

شیطان نقاب زده به صورت، هر بار نقشی تازه به خود می‌گرفت و پرسه می‌زد در آن حوالی. تاریکی حاکم شده، حتی روزنه‌ای از نور نمی‌تابید تا از دل آن سیاهی، روشنایی طلوع کند. دنیایشان آبستن وحشت بود، آبستن ترس و دلهره. پیش می‌رفتند یا زنجیر می‌شدند به زمین، فرقی نمی‌کرد، قدم که می‌گذاشتند در آن دنیا و حوادثش، محکوم بودند به نابودی، به نابودی اجتناب ناپذیر!
 
بالا پایین