با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!با سلام خدمت دلگرفتهی عزیزآقای قاضی، دلم گرفته..
خیلی نابودم میکنن شایدم خودم دل بستم به حرفاشون
دست خودمم نیست تنهایی که از بچگی داشتم باعث شده دلم یه عالمه دوست بخاد ولی همیشه یه تک دوست داشتم...
خب، کسی که اولین بار ایدهی میمخانه را داد، @ایرضالّی بودند.آقا قاضی
شکایت دارم
از کی؟
از یه بنده خدا
چرا؟
)چون میتونم)
چیز ببخشید یه لحظه جوزده نمودم
چرا میم خانه ما انقدررررررر خلوت است؟
هان؟
هان؟
هان؟
دلگیر عزیز،آقای قاضی...
شکایتم دلیه. خیلیها راهم رو سد کردن با کاراشون. هم دل من رو، هم دل یه بزرگی رو سکوندن هر چند کاراشون طوری که خدا بیجواب نمیذاره. اما دلم خیلی گرفته. چونکه عقایدشون با من متفاوت باعث سد کردن راهم میشن، تهشم اون دنیا یقم رو میگرن که تو که میدونستی چرا نگفتی؟؟؟؟؟؟؟
خستم از کسایی که نمیزارن نگاهی به دلسون بندازیم.
خسم از جدایی خستهههههههه
سلام خدمت شاکی عزیزمن از یه خانوم شکایت دارم اول باهم دوست بودیم بعدش باهام بد رفتاری کردش و گریع منو در آورد
ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک