جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

همگانی آقای قاضی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مطالب طنز توسط ILLUSION با نام آقای قاضی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 13,417 بازدید, 243 پاسخ و 21 بار واکنش داشته است
نام دسته مطالب طنز
نام موضوع آقای قاضی
نویسنده موضوع ILLUSION
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Kosarvalipour
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
Mar
3,438
38,889
مدال‌ها
13
آقای قاضی منم از یکی شکایت دارم که دختر بوده و خودش رو جای پسر جا زده حکمش چیه؟
تازه انتظار داره کاری هم باهاش نداشته باشیم. اجازه هست از ضرب شست و به قول الهام از جیغ‌های سحر جان @اِمانو مهمونشون کنم؟
جناب قاضی خودش مجرمه عزیزم😂
ولی اگه پشیمونه کاریش نداشته باش
شاید حس دگر آزاریش گل کرده
 
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
Mar
3,438
38,889
مدال‌ها
13
آقای قاضی گفتن تاوان عشق سوختن است
من شکایت دارم
قلبم درد می‌کنه، از شماهم حکم می‌خوام، شما جای من، دختر بودن تاوان داره؟
مسلما نه؟!
پس حکم اون کسی که حق دختری رو ضایع کرده مرگه!
درسته مرگ!
حداقل یکم چشم و گوشتون رو باز کنید و ببینید.
می‌خوام بدونم حکم کسی که دلم رو شکسته چیه؟!
شما نیز دل او را شکسته لیک از ضرب و شتم خودداری نکنید،
خود خداوند هم راضی به خودداری شما نیست
علی برکت الله
 

.Ghazal.

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Nov
826
3,500
مدال‌ها
1
آقااااای قاضیییییی(همون فلز خودمونی دیه)
آنلاین میشه سین ‌میکنه جواب نمیدددددده
حالا این خوبه
یکی دیگه تو واتس‌اپ همه چیشو هاید کرده پیام ک میدم بهش احساس میکنم نامه انداختم تو چاه جمکران/:
 
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
Mar
3,438
38,889
مدال‌ها
13
آقااااای قاضیییییی(همون فلز خودمونی دیه)
آنلاین میشه سین ‌میکنه جواب نمیدددددده
حالا این خوبه
یکی دیگه تو واتس‌اپ همه چیشو هاید کرده پیام ک میدم بهش احساس میکنم نامه انداختم تو چاه جمکران/:
من نیز چنین کرده‌ام فرزندم
یعنی الان باید به هم‌صنف خودم مجازات بدم؟
این‌ها یکی از علائم گنگ بودنه
جدی نگیرید
 

Teal

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Oct
185
874
مدال‌ها
2
آقای قاضی!

تو کتابی نوشته بود، وقتی دهن بسته میشه قلب سخن میگه پس در دادگاه شما حاضر شدم تا قلبم رو محاکمه کنید!
دیروز دختر داییم گفت مثل قبل نیستم، راست میگفت دیگه برام مهم نیست بخندم تا فردی ناراحت نشه چون انقدر خندیدم و مسخره شدم، خندیدم و اتهام دیوانه بود به من خورد که دیگه لبخند روی لبم نمیاد.
میگفت دیگه خون گرم نیستم، شایدم دیگه تحمل ندارم غرغرهای بقیه رو به جون بخرم تا باهاشون ارتباط بگیرم.
صبح معلمم میگفت دیگه درس نمیخونم، درسته! انقدر درس خوندم و اتهام تقلب خوردم انقدر درس خوندم و کسی ندید که دیگه واقعا نمیخوام درس بخونم. شایدم علاقه‌ای ندارم، اجباری نیست!
رفیق قدیمیم میگفت دیگه مثل قبل رفیق زیاد نداری، حقیقت بود! انقدر برای رفیق داشتن خودم رو کوچیک کردم، مسخره شدنم رو نادیده گرفتم که دیگه برام مهم نیست، تنهایی رو ترجیح میدم.
شاید اونها باید با شخصیتم کنار بیان در هر حال با تجربه این شکلی شدم و باز هم گاهی وقت ها شخصیت قبلیم بر میگرده، هیجانانش رو بروز میده و تمسخر میبینه، میخنده و تحقیر میشه، درس میخونه و نادیده گرفته میشه.
دیگه تو باشگاه واسه فایت داوطلب نمیشم و دارم ضعیف میشم چون میترسم مسخره بشم.
یه جورایی انگار این ترس شده برام.
مشکل از منه یا اونایی که باعث این ترس شدن؟

 
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
Mar
3,438
38,889
مدال‌ها
13
آقای قاضی!

تو کتابی نوشته بود، وقتی دهن بسته میشه قلب سخن میگه پس در دادگاه شما حاضر شدم تا قلبم رو محاکمه کنید!
دیروز دختر داییم گفت مثل قبل نیستم، راست میگفت دیگه برام مهم نیست بخندم تا فردی ناراحت نشه چون انقدر خندیدم و مسخره شدم، خندیدم و اتهام دیوانه بود به من خورد که دیگه لبخند روی لبم نمیاد.
میگفت دیگه خون گرم نیستم، شایدم دیگه تحمل ندارم غرغرهای بقیه رو به جون بخرم تا باهاشون ارتباط بگیرم.
صبح معلمم میگفت دیگه درس نمیخونم، درسته! انقدر درس خوندم و اتهام تقلب خوردم انقدر درس خوندم و کسی ندید که دیگه واقعا نمیخوام درس بخونم. شایدم علاقه‌ای ندارم، اجباری نیست!
رفیق قدیمیم میگفت دیگه مثل قبل رفیق زیاد نداری، حقیقت بود! انقدر برای رفیق داشتن خودم رو کوچیک کردم، مسخره شدنم رو نادیده گرفتم که دیگه برام مهم نیست، تنهایی رو ترجیح میدم.
شاید اونها باید با شخصیتم کنار بیان در هر حال با تجربه این شکلی شدم و باز هم گاهی وقت ها شخصیت قبلیم بر میگرده، هیجانانش رو بروز میده و تمسخر میبینه، میخنده و تحقیر میشه، درس میخونه و نادیده گرفته میشه.
دیگه تو باشگاه واسه فایت داوطلب نمیشم و دارم ضعیف میشم چون میترسم مسخره بشم.
یه جورایی انگار این ترس شده برام.
مشکل از منه یا اونایی که باعث این ترس شدن؟

با سلام خدمت شاکی گرامی.
این‌جانب "خوب باش، حتی اگه با تو بد بودن"
رو نه تنها قبول ندارد، حتی شعر می‌داند.
جاهایی که آدم به خود آسیب می‌زند با خوب بودن، باید دست از این رفتار بردارد.
یادتان نرود حق‌النفس بر گردن شماست همانند حق‌الناس.
اگر کسی شما را مسخره کرد، با پشت دست در دهانش کوبیده و جوابی بدهید تا فیها خالدون او بسوزد.
مطمئن باشید سکوت جلوی رفتار بد دیگران و خودخوری، نه‌تنها راه خل نیست بلکه مسئله را پیچیده می‌کند.
باید پوسته‌ی خود را سفت کرده تا هرکسی نتواند به شما آسیب برساند، اما درون‌تان بگذارید زیبا بماند برای آدم‌هایی که آدمند.
علی برکت الله
 

ویتامین

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Feb
8,653
23,178
مدال‌ها
10
سلام به خانم قاضی عزیز!
حال شما؟ خوبین؟ خوشین؟ سلامتین؟
همسر، بچه‌ها، خانواده خوبن؟
من دو تا شکایت دارم به شرح زیر:
۱- (البته این شکایت نیست خواستم بگم ببینم نظرتون در مورد مریضیم چیه) من از خودم شکایت دارم از بس که می‌خندم؛ یعنی اگه بزنم جایی مو هم جانباز کنم بازم می‌خندم؛ به حدّی رسیده که انگشت کوچیکه پام (لامصب بخوره به جایی بد درد می‌گیره) هم هزار بار خورده به مبل، دیوار و ... اما بازم من خندیدم حالا شما نظرتون چیه چیکار کنم که انقدر نخندم؟
۲- شکایت دومم از اون دلنویس‌های عزیزیه که از وقتی ناظر شدم (همون دیروز می‌گم) فقط یه نفرشون دلنوشته نوشته؛ خب من الان منتظر دلنوشته هستم که ویرایش کنم چه کاریه می‌کنین با من آخه این انصافه؟!
فتبارک الله احسن الخاقین (می‌دونم ربطی نداشت)
 

PardisHP

سطح
6
 
𝓣𝓲𝓻𝓮𝓭
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Apr
2,820
23,774
مدال‌ها
8
خانم قاضی، سلام!

من از تمام اتفاقات، مشکلات و انسان‌هایی
که مرا بی‌دلیل به این روز انداختند شکایت دارم!
روزی بود که لبخندم از روی شادی بود اما حالا
از غم از درد از غصه، به زندگی تلخم لبخند می‌زنم.
خسته کننده شده، این روزها سخت می‌گذرد :)
چه کنم؟!
 
ز

زمرد

مهمان
میبینی آقای قاضی
هیچ کدوم از آدماش به خودش نرفتن:/
مشتی
اوس کریم
داش کاظم
دست خوش بابا
خوب ما رو کوبیدید
آقای قاضی شیطون شلنگ انداخته جلو ما:/
عجب خودرگیری برا خودشون درست کردن
میبینی آقای قاضی شرکت تولید آدم سازیش طوری شده که بی‌معرفت میسازه
لیاقت پرستش ندارن
بابا دست خوش
لطفا حکم اعدامم رو صادر کنید:/
 

*SHAKIBAgh*

سطح
2
 
کَشیپ شِرلی
کاربر ویژه انجمن
May
1,262
15,328
مدال‌ها
5
آقای قاضی
حنابندون داداشم بود
تازه سبد حنا رو گرفته بودم دستم
هنوز سی ثانیه نشده بود شروع کرده بودم به رقصیدن
پیچو دادم به کمر و یه چرخ زدم
و ناگهان عمه کوچیکم سبدو از دستم کشید برد
وقتی میگم برد ینی واقعا بردااا
منم همون جوری با دستای تو هوا خشکم زد
آقای قاضی تو بودی نمی کشتیش؟
د بی ناموس میذاشتی شاباشامو از روش بردارم!
تازه دلم خوش بود که اینا تو فیلم نیوفتاده
اما دیروز دیدم نه
اتفاقا همش افتاده
اونم دقیقا جلوی دوربین:)
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین