- Nov
- 2,476
- 37,997
- مدالها
- 5
- گفت میره ازمیر، میگفت من خیلی اذیتت کردم و فهمیدم بهتره به هردومون یک فرصت بدم... شایدم کلا برم و برنگردم! من گفته بودم امروز یک مرگشه، میبینی توروخدا چجوری ولم کرد و رفت؟ راحت با یک پیام خشک و خالی، دیدی گفتم این هم عوضیه به هدفش نرسید ولم کرد! مامان می بینی یا نه؟ دیدی لمس تن من رو حس کرد و رفت دیدی همشون فقط و فقط دنبال یک چیز هستند مامان شک نکن همهی مردها حتی اون فریدون هم مژده رو واسهی یک شب میخواد.
نالوطی بی شرف! مامان گوشیم رو گرفت و پیام سهراب رو خوند... سرم رو گذاشتم روی میز و اصلاً حواسم نبود دستم رو با گچ بستند همین طوری به سرم می زدم، به همین راحتی گفت میرم ترکیه و من رو ببخش که آزارت دادم خیلی دوست دارم برای همین دارم میرم، جلوش رو نتونستن بگیرم... منفجر شدم و اشکهام سرازیر شد.
آه فرانک، آه! تو داری برای کی اشک می ریزی؟
- برای همین رفت فقط چون که من رو دوست داشت؟ میخواست حال من خوب باشه که رفت؟ دروغگوی حقه باز فکر کرده من بچم لعنت بهش، کاش تصادف نکرده بودم که من رو لمس کنه، گرماش رو کاش حس نمیکردم، کاش نمیگذاشتم دستاش دور من حلقه بشن.
نالوطی بی شرف! مامان گوشیم رو گرفت و پیام سهراب رو خوند... سرم رو گذاشتم روی میز و اصلاً حواسم نبود دستم رو با گچ بستند همین طوری به سرم می زدم، به همین راحتی گفت میرم ترکیه و من رو ببخش که آزارت دادم خیلی دوست دارم برای همین دارم میرم، جلوش رو نتونستن بگیرم... منفجر شدم و اشکهام سرازیر شد.
آه فرانک، آه! تو داری برای کی اشک می ریزی؟
- برای همین رفت فقط چون که من رو دوست داشت؟ میخواست حال من خوب باشه که رفت؟ دروغگوی حقه باز فکر کرده من بچم لعنت بهش، کاش تصادف نکرده بودم که من رو لمس کنه، گرماش رو کاش حس نمیکردم، کاش نمیگذاشتم دستاش دور من حلقه بشن.
آخرین ویرایش توسط مدیر: