جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مجموعه اشعار اشعار سیمین بهبهانی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط *نبوا* با نام اشعار سیمین بهبهانی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 4,209 بازدید, 118 پاسخ و 7 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع اشعار سیمین بهبهانی
نویسنده موضوع *نبوا*
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,852
28,363
مدال‌ها
9
من سردم و سردم، تو شرر باش و بسوزان
من دردم و دردم ، تو دوا باش خدا را

از دیده برآنم همه را جز تو برانم
پاکیزه کنم پیش رُخت آینه ها را
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,852
28,363
مدال‌ها
9
ای رفته ز دل ، راست بگو !‌ بهر چه امشب
با خاطره ها آمده ای باز به سویم؟

گر آمده ای از پی آن دلبر دلخواه
من او نیم او مرده و من سایه ی اویم
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,852
28,363
مدال‌ها
9
زیادی خوب بودن، خوب نیست
زیادی که خوب باشی، دیده نمیشوی
می شوی مثل شیشه ای تمیز ؛
کسی شیشه ی تمیز را نمی بیند
همه به جای شیشه، منظره ی بیرون را میبینند ولی وقتی شیشه کمی بخار بگیرد و کمی منظره ی بیرون را بد نشان دهد همه آن را می بینند وهمه سعی می کنند تمیزش کنند
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,852
28,363
مدال‌ها
9
.

امشـــب اگر یاری کنی،
ای دیده توفان می‌کنم
آتش به دل می‌افکنم،
دریا به دامان می‌کنم

می‌جویمت، می‌جویمت
با آن که پیدا نیســــــــتی
می‌خواهمت می‌خواهمت
هر چــند پنهان می‌کنم
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,852
28,363
مدال‌ها
9
.
یک بوسه بس است از لب سوزان تو ما را
تا آب کند این دل یخ بسته ی ما را

من سردم و سر دم ، تو شرر باش و بسوزان
من دردم و دردم ، تو دوا باش خدا را

جان را که مه آلود و زمستانی و قطبی ست
با گرمترین پرتو خورشید بیارا

از دیده برآنم همه را جز تو برانم
پاکیزه کنم پیش رُخت آینه ها را

من برکهی آرام و تو پوینده نسیمی
در یاب ز من لذت تسلیم و رضا را

گر دیر و اگر زود ، خوشا عشق که آمد
آمد که کند شاد و دهد شور فضا را

هر لحظه که گل بشکُفد آن لحظه بهار است
فرزانه نکاهد ز خزان ارج و بها را

می خواهمت آن قَدْر که اندازه ندانم
پیش دو جهان عرضه توان کرد کجا را

از باده اگر مستی جاوید بخواهی
آن باده منم ، جام تنم بر تو گوارا ...
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,852
28,363
مدال‌ها
9
.
شوریده‌ی آزرده‌دلِ بی سر و پا من
در شهر شما عاشق انگشت‌نما من

دیوانه‌تر از مردم دیوانه اگر هست
جانا، به خدا من... به خدا من... به خدا من

شاهِ همه خوبان سخنگوی غزل‌ساز
اما به در خانه‌ی عشق تو گدا من

یک دم، نه به یاد من و رنجوریِ من تو
یک عمر، گرفتار به زنجیر وفا من

ای شیر شکاران سیه موی سیه چشم!
آهوی گرفتار به زندان شما من

آن روح پریشان سفرجوی جهانگرد
همراه به هر قافله چون بانگ درا، من

تا بیشتر از غم، دل دیوانه بسوزد
برداشته شب تا به سحر دست دعا من

سیمین! طلب یاریم از دوست خطا بود:
ای بی‌دل آشفته! کجا دوست؟ کجا من؟
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,852
28,363
مدال‌ها
9
هرچند رفته ای و دل از ما گسسته ای
پیوسته پیش چشم خیالم نشسته ای

ای نرگس از ملامت چشمم چه دیده ای
کاین سان به بزم شاد چمن سرشکسته ای؟

با من مبند عهد که چون پیچ های باغ
هرجا رسیده ، رشته ی پیوند بسته ای

از من به سوی دشمن من راه جسته ای
نوریّ و در بلور دل من شکسته ای

دیگر نگاه گرم تو را تاب فتنه نیست
ای چشم آشنا! مگر امروز خسته ای؟

من نیز بند مهر تو ببریده ام ز پای
تنها گمان مبر که تو زین دام رسته ای

سیمین! ز عشق رسته ای امّا فسرده ای
آن اخگری کز آتش سوزنده جسته ای
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,852
28,363
مدال‌ها
9
چه گویمت؟
که تو خود با خبر ز حال منی

چو جان ‌نهان شده
در جسم پر ملال منی...
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,852
28,363
مدال‌ها
9
.
.
نازڪ‌تر از خیال منے، اے نگاہ! لیڪ
با سینہ ڪار دشنه‌ے پولاد می‌ڪنی

نقشت ز لوح خاطر سیمین نمی‌رود
اے آن‌ڪہ گاہ گاہ ز من یاد می‌ڪنی..
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,852
28,363
مدال‌ها
9
آمـدم زیبـایی ات را با غـزل غـارت کـنم
گر بخواهی یا نخواهی_با دلم یارت کنم

هم ردیف چشم های شَرّه و مستت شوم
هم ‌قوافی با نفس های تو _ تکرارت کنم

از لبانت بوسه هـایت را بِدُزدم‌ نیمه شب
یار شب هایم شوی و صبح بیدارت کـنم
 
بالا پایین