جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار اشعار سیمین بهبهانی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط *نبوا* با نام اشعار سیمین بهبهانی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,883 بازدید, 118 پاسخ و 7 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع اشعار سیمین بهبهانی
نویسنده موضوع *نبوا*
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
.

امشـــب اگر یاری کنی،
ای دیده توفان می‌کنم
آتش به دل می‌افکنم،
دریا به دامان می‌کنم

می‌جویمت، می‌جویمت
با آن که پیدا نیســــــــتی
می‌خواهمت می‌خواهمت
هر چــند پنهان می‌کنم
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
رو کرد به ما بخت و فتادیم به بندش
ما را چه گنه بود؟- خطا کرد کمندش

با آن همه دلداده دلش بسته‌ی ما شد
ای من به فدای دل دیوانه‌پسندش

نرگس ز چه بر سی*ن*ه زد آن یار فسون‌کار؟
ترسم رسد از دیده‌ی بدخواه گزندش

شد آب، دل از حسرت و از دیده برون شد
آمیخت به هم تا صف مژگان بلندش

در پرتو لبخند، رخش، وه، چه فریباست!
چون لاله که مهتاب بپیچد به پرندش

گر باد بیارامد و گر موج نخیزد
دل نیز شکیبد، مخراشید به پندش

سیمین طلب بوسه‌یی از لعل لبی داشت
ترسم که به نقد دل و جانی ندهندش
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
.
یکی را دوستش داری که او دنبال غیر از توست


کجا دیدی جهانی رابه این شوریده احوالی !
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
گفته بودند به گلشن گل بی خار نیابی
در شگفتم گل من کز چه سبب خار ندارد
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
.
.
نازڪ‌تر از خیال منے، اے نگاہ! لیڪ
با سینہ ڪار دشنه‌ے پولاد می‌ڪنی

نقشت ز لوح خاطر سیمین نمی‌رود
اے آن‌ڪہ گاہ گاہ ز من یاد می‌ڪنی..
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
چه گویمت؟
که تو خود با خبر ز حال منی

چو جان ‌نهان شده
در جسم پر ملال منی...
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
رو کرد به ما بخت و فتادیم به بندش
ما را چه گنه بود؟- خطا کرد کمندش

با آن همه دلداده دلش بسته‌ی ما شد
ای من به فدای دل دیوانه‌پسندش

نرگس ز چه بر سی*ن*ه زد آن یار فسون‌کار؟
ترسم رسد از دیده‌ی بدخواه گزندش

شد آب، دل از حسرت و از دیده برون شد
آمیخت به هم تا صف مژگان بلندش

در پرتو لبخند، رخش، وه، چه فریباست!
چون لاله که مهتاب بپیچد به پرندش

گر باد بیارامد و گر موج نخیزد
دل نیز شکیبد، مخراشید به پندش

سیمین طلب بوسه‌یی از لعل لبی داشت
ترسم که به نقد دل و جانی ندهندش
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
یک بوسه بس است از لب سوزان تو ما را
تا آب کند این دل یخ بسته ی ما را

من سردم و سر دم ، تو شرر باش و بسوزان
من دردم و دردم ، تو دوا باش خدا را

جان را که مه آلود و زمستانی و قطبی ست
با گرمترین پرتو خورشید بیارا

از دیده برآنم همه را جز تو برانم
پاکیزه کنم پیش رُخت آینه ها را

من برکهی آرام و تو پوینده نسیمی
در یاب ز من لذت تسلیم و رضا را

گر دیر و اگر زود ، خوشا عشق که آمد
آمد که کند شاد و دهد شور فضا را

هر لحظه که گل بشکُفد آن لحظه بهار است
فرزانه نکاهد ز خزان ارج و بها را

می خواهمت آن قَدْر که اندازه ندانم
پیش دو جهان عرضه توان کرد کجا را

از باده اگر مستی جاوید بخواهی
آن باده منم ، جام تنم بر تو گوارا ...
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
.
نگاه می‌کنم از هر طرف سوار تویی
نشسته یک‌تنه بر صدر روزگار تویی

هزار لحظه گذشت و هزار لحظه دلم
به سی*ن*ه سر زد و... دیوانه را قرار تویی

تو را ندارم و دلتنگم و... دلم قرص است
که انتهای خوش صبر و انتظار تویی

خزان اگرچه شکسته‌ست شاخه‌هامان را
بیا پرستو جان، مژده‌ٔ بهار تویی

بخوان به نام گل سرخ، عاشقانه بخوان
بخوان که سایه و سیمین و شهریار تویی

به‌رغم ابر سیه‌جامه، روشنایی هست
که آفتاب بلند طلایه‌دار تویی

به اعتبار تو امید تازه خواهد شد
در این زمانه‌ٔ بی‌مایه اعتبار تویی

اگرچه بخت به من پشت کرده باکی نیست
«مرا هزار امید است و هر هزار تویی»*
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
ز چه جوهر آفریدی دلِ داغدار ما را
که هزار لاله پرشد پس از این مزار ما را

چو نسیمِ آشنایی زکدام سو وزیدی
تو که بی قرار کردی همه لاله زار ما را

ز سرشک نم فشاندم به بنفشه زار دوری
که ز بوته ها بچینی گلِ انتظارِ ما را

منم آن شکسته سازی که تو ام نمی نوازی
که فغان کنم زدستی که گسسته تار ما را

ز کویر جان سیمین نه گل و نه سبزه روید
دلِ رنگ و بو پسندت چه کند بهار ما را
 
بالا پایین