جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار اشعار سیمین بهبهانی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط *نبوا* با نام اشعار سیمین بهبهانی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,887 بازدید, 118 پاسخ و 7 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع اشعار سیمین بهبهانی
نویسنده موضوع *نبوا*
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
گفته بودند به گلشن گل بی خار نیابی
در شگفتم گل من کز چه سبب خار ندارد
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
.
.
نازڪ‌تر از خیال منے، اے نگاہ! لیڪ
با سینہ ڪار دشنه‌ے پولاد می‌ڪنی

نقشت ز لوح خاطر سیمین نمی‌رود
اے آن‌ڪہ گاہ گاہ ز من یاد می‌ڪنی..
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
رو کرد به ما بخت و فتادیم به بندش
ما را چه گنه بود؟- خطا کرد کمندش

با آن همه دلداده دلش بسته‌ی ما شد
ای من به فدای دل دیوانه‌پسندش

نرگس ز چه بر سی*ن*ه زد آن یار فسون‌کار؟
ترسم رسد از دیده‌ی بدخواه گزندش

شد آب، دل از حسرت و از دیده برون شد
آمیخت به هم تا صف مژگان بلندش

در پرتو لبخند، رخش، وه، چه فریباست!
چون لاله که مهتاب بپیچد به پرندش

گر باد بیارامد و گر موج نخیزد
دل نیز شکیبد، مخراشید به پندش

سیمین طلب بوسه‌یی از لعل لبی داشت
ترسم که به نقد دل و جانی ندهندش
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
هرچند رفته ای و دل از ما گسسته ای
پیوسته پیش چشم خیالم نشسته ای

ای نرگس از ملامت چشمم چه دیده ای
کاین سان به بزم شاد چمن سرشکسته ای؟

با من مبند عهد که چون پیچ های باغ
هرجا رسیده ، رشته ی پیوند بسته ای

از من به سوی دشمن من راه جسته ای
نوریّ و در بلور دل من شکسته ای

دیگر نگاه گرم تو را تاب فتنه نیست
ای چشم آشنا! مگر امروز خسته ای؟

من نیز بند مهر تو ببریده ام ز پای
تنها گمان مبر که تو زین دام رسته ای

سیمین! ز عشق رسته ای امّا فسرده ای
آن اخگری کز آتش سوزنده جسته ای
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
نگاه می‌کنم از هر طرف سوار تویی
نشسته یک‌تنه بر صدر روزگار تویی

هزار لحظه گذشت و هزار لحظه دلم
به سی*ن*ه سر زد و... دیوانه را قرار تویی

تو را ندارم و دلتنگم و... دلم قرص است
که انتهای خوش صبر و انتظار تویی

خزان اگرچه شکسته‌ست شاخه‌هامان را
بیا پرستو جان، مژده‌ٔ بهار تویی

بخوان به نام گل سرخ، عاشقانه بخوان
بخوان که سایه و سیمین و شهریار تویی

به‌رغم ابر سیه‌جامه، روشنایی هست
که آفتاب بلند طلایه‌دار تویی

به اعتبار تو امید تازه خواهد شد
در این زمانه‌ٔ بی‌مایه اعتبار تویی

اگرچه بخت به من پشت کرده باکی نیست
«مرا هزار امید است و هر هزار تویی"
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
آمـدم زیبـایی ات را با غـزل غـارت کـنم
گر بخواهی یا نخواهی_با دلم یارت کنم

هم ردیف چشم های شَرّه و مستت شوم
هم ‌قوافی با نفس های تو _ تکرارت کنم

از لبانت بوسه هـایت را بِدُزدم‌ نیمه شب
یار شب هایم شوی و صبح بیدارت کنم
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
شوریده‌ی آزرده‌دلِ بی سر و پا من
در شهر شما عاشق انگشت‌نما من

دیوانه‌تر از مردم دیوانه اگر هست
جانا، به خدا من... به خدا من... به خدا من

شاهِ همه خوبان سخنگوی غزل‌ساز
اما به در خانه‌ی عشق تو گدا من

یک دم، نه به یاد من و رنجوریِ من تو
یک عمر، گرفتار به زنجیر وفا من

ای شیر شکاران سیه موی سیه چشم!
آهوی گرفتار به زندان شما من

آن روح پریشان سفرجوی جهانگرد
همراه به هر قافله چون بانگ درا، من

تا بیشتر از غم، دل دیوانه بسوزد
برداشته شب تا به سحر دست دعا من

سیمین! طلب یاریم از دوست خطا بود:
ای بی‌دل آشفته! کجا دوست؟ کجا من؟
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
ستاره دیده فروبست و آرمید، بیا
شراب نور به رگ‌های شب دوید، بیا

ز بس به دامن شب اشک انتظارم ریخت
گل سپیده شگفت و سحر دمید، بیا

شهاب یاد تو در آسمان خاطر من
پیاپی از همه سو خطّ زر كشید، بیا

ز بس نشستم و با شب حدیث غم گفتم
ز غصّه رنگ من و رنگ شب پرید، بیا

به وقت مرگم اگر تازه می‌كنی دیدار
بهوش باش كه هنگام آن رسید، بیا

به گام‌های كسان می‌برم گمان كه تویی
دلم ز سی*ن*ه برون شد ز بس تپید، بیا

نیامدی كه فلک خوشه خوشه پروین داشت
كنون كه دست سحر دانه دانه چید، بیا

امید خاطر سیمین دل شكسته تویی
مرا مخواه از این بیش ناامید، بیا
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
چرا کمتر از آن اشکی که از مژگانم آویزد
دَوَد بر گونه‌ام آرام و در دامانم آویزد

چرا کمتر از آن آهی که از شوق لبت هر دم
درون سی*ن*ه در موج غم پنهانم آویزد

چرا کمتر ز شیطانی، که با افسون نو هر شب
به پرهیزم زند لبخند و در ایمانم آویزد

ترا چون چشمه می‌خواهم که چون گیرد در آغوشم
هزار الماس زیبا بر تن عریانم آویزد

به عشقت خو چنان کردم که خواهم از خدا هردم
که سرکش‌تر شود این شعله و در جانم آویزد

منم آن گلبن ِ آزرده از آسیب پاییزی
که توفان ِ جدایی در تن لرزانم آویزد

چو نیلوفر که آویزد به سروی در چمن، سیمین!
کند گل نغمه‌های شعر و در دیوانم آویزد
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
رفتیم و ک.س نگفت ز یاران که یار کو؟
آن رفته‌ی شکسته دل بی قرار کو؟

چون روزگار غم که رود، رفته‌ایم و یار
حق بود اگر نگفت که آن روزگار کو؟

چون می‌روم به بستر خود می‌کشد خروش
هر ذرّه‌ی تنم به نیازی که یار کو؟

آرید خنجری که مرا سی*ن*ه خسته شد
از بس که دل تپید که راه فرار کو؟

آن شعله‌ی نگاه پر از آرزو چه شد؟
وان بوسه های گرم فزون از شمار کو؟

آن سی*ن*ه‌ای که جای سرم بود از چه نیست؟
آن دست شوق و آن نَفَس پُر شرار کو؟

رو کرد نوبهار و به هرجا گلی شکفت
در من دلی که بشکفد از نوبهار کو؟

گفتی که اختیار کنم ترک یاد او
خوش گفته‌ای ولیک بگو اختیار کو
 
بالا پایین