جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار اشعار صائب تبریزی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط Avaexolover با نام اشعار صائب تبریزی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 3,392 بازدید, 279 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع اشعار صائب تبریزی
نویسنده موضوع Avaexolover
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

Avaexolover

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jun
925
3,294
مدال‌ها
3
به غم نشاط من خاکسار نزدیک است

خزان من چو حنا با بهار نزدیک است

یکی است چشم فرو بستن و گشادن من

به مرگ، زندگیم چون شرار نزدیک است

به چشم کم منگر جسم خاکسار مرا

که این غبار به دامان یار نزدیک است

چه غم ز دوری راه است بیقراران را؟

به موج‌های سبکرو کنار نزدیک است

به آفتاب رسید از کنار گل شبنم

به وصل، دیدهٔ شب زنده‌دار نزدیک است

چو سوخت تشنه‌لبی دانهٔ مرا صائب

چه سود ازین که به من نوبهار نزدیک است؟
 
موضوع نویسنده

Avaexolover

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jun
925
3,294
مدال‌ها
3
دیدن روی تو ظلم است و ندیدن مشکل است

چیدن این گل گناه است و نچیدن مشکل است

هر چه جز معشوق باشد پردهٔ بیگانگی است

بوی یوسف را ز پیراهن شنیدن مشکل است

غنچه را باد صبا از پوست می‌آرد برون

بی‌نسیم شوق، پیراهن دریدن مشکل است

ماتم فرهاد کوه بیستون را سرمه داد

بی هم‌آوازی نفس از دل کشیدن مشکل است

هر سر موی ترا با زندگی پیوندهاست

با چنین دلبستگی، از خود بریدن مشکل است

در جوانی توبه کن تا از ندامت برخوری

نیست چون دندان، لب خود را گزیدن مشکل است

تا نگردد جذبهٔ توفیق صائب دستگیر

از گل تعمیر، پای خود کشیدن مشکل است
 
موضوع نویسنده

Avaexolover

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jun
925
3,294
مدال‌ها
3
مرگ سبکروان طلب، آرمیدن است

چون نبض، زندگانی ما در تپیدن است

در شاهراه عشق ز افتادگی مترس

کز پا فتادن تو به منزل رسیدن است

از قاصدان شنیدن پیغام دوستان

گل را به دست دیگری از باغ چیدن است

نومیدیی که مژدهٔ امید می‌دهد

از روی ناز نامهٔ عاشق دریدن است

چون شیر مادرست مهیا اگرچه رزق

این جهد و کوشش تو به جای مکیدن است

صائب ز اهل عقل شنیدن حدیث عشق

اوصاف یوسف از لب اخوان شنیدن است
 
موضوع نویسنده

Avaexolover

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jun
925
3,294
مدال‌ها
3
باد بهار مرهم دلهای خسته است

گل مومیایی پر و بال شکسته است

شاخ از شکوفه پنبه سرانجام می‌کند

از بهر داغ لاله که در خون نشسته است

وقت است اگر ز پوست بر آیند غنچه‌ها

شیر شکوفه زهر هوا را شکسته است

زنجیریی است ابر که فریاد می‌کند

دیوانه‌ای است برق که از بند جسته است

پایی که کوهسار به دامن شکسته بود

از جوش لاله بر سر آتش نشسته است

افسانهٔ نسیم به خوابش نمی‌کند

از نالهٔ که بوی گل از خواب جسته است؟

صائب بهوش باش که داروی بیهشی

باد بهار در گره غنچه بسته است
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: PardisHP
موضوع نویسنده

Avaexolover

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jun
925
3,294
مدال‌ها
3
از جوانی داغها بر سی*ن*هٔ ما مانده است

نقش پایی چند ازان طاوس بر جا مانده است

در بساط من ز عنقای سبک پرواز عمر

خواب سنگینی چو کوه قاف بر جا مانده است

چون نسایم دست برهم، کز شمار نقد عمر

زنگ افسوسی به دست بادپیما مانده است

می‌کند از هر سر مویم سفیدی راه مرگ

پایم از خواب گران در سنگ خارا مانده است

نیست جز طول امل در کف مرا از عمر هیچ

از کتاب من، همین شیرازه بر جا مانده است

مطلبش از دیدهٔ بینا، شکار عبرت است

ورنه صائب را چه پروای تماشا مانده است؟
 
موضوع نویسنده

Avaexolover

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jun
925
3,294
مدال‌ها
3
مهربانی از میان خلق دامن چیده است

از تکلف، آشنایی برطرف گردیده است

وسعت از دست و دل مردم به منزل رفته است

جامه‌ها پاکیزه و دل‌ها به خون غلتیده است

رحم و انصاف و مروت از جهان برخاسته است

روی دل از قبلهٔ مهر و وفا گردیده است

پردهٔ شرم و حیا، بال و پر عنقا شده است

صبر از دلها چو کوه قاف دامن چیده است

نیست غیر از دست خالی پرده‌پوشی سرو را

خار چندین جامهٔ رنگین ز گل پوشیده است

گوهر و خرمهره در یک سلک جولان می‌کنند

تار و پود انتظام از یکدیگر پاشیده است

هر تهیدستی ز بی شرمی درین بازارگاه

در برابر ماه کنعان را دکانی چیده است

تر نگردد از زر قلبی که در کارش کنند

یوسف بی‌طالع ما گرگ باران‌دیده است

در دل ما آرزوی دولت بیدار نیست

چشم ما بسیار ازین خواب پریشان دیده است

برزمین آن ک.س که دامان می‌کشید از روی ناز

عمرها شد زیر دامان زمین خوابیده است

گر جهان زیر و زبر گردد، نمی‌جنبد ز جا

هر که صائب پا به دامان رضا پیچیده است
 
موضوع نویسنده

Avaexolover

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jun
925
3,294
مدال‌ها
3
زان خرمن گل حاصل ما دامن چیده‌ست

زان سیب ذقن قسمت ما دست بریده‌ست

ما را ز شب وصل چه حاصل،که تو از ناز

تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده‌ست

چون خضر، شود سبز به هر جا که نهد پای

هر سوخته‌جانی که عقیق تو مکیده‌ست

ما در چه شماریم، که خورشید جهانتاب

گردن به تماشای تو از صبح کشیده‌ست

شد عمر و نشد سیر دل ما ز تپیدن

این قطرهٔ خون از سر تیغ که چکیده‌ست؟

عمری است خبر از دل و دلدار ندارم

با شیشه پریزاد من از دست پریده‌ست

صائب چه کنی پای طلب آبله فرسود؟

هر ک.س به مقامی که رسیده‌ست، رسیده‌ست
 
موضوع نویسنده

Avaexolover

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jun
925
3,294
مدال‌ها
3
موج شراب و موجهٔ آب بقا یکی است

هر چند پرده‌هاست مخالف، نوا یکی است

خواهی به کعبه رو کن و خواهی به سومنات

از اختلاف راه چه غم، رهنما یکی است

این ما و من نتیجهٔ بیگانگی بود

صد دل به یکدگر چو شود آشنا، یکی است

در چشم پاک بین نبود رسم امتیاز

در آفتاب، سایهٔ شاه و گدا یکی است

بی ساقی و شراب، غم از دل نمی‌رود

این درد را طبیب یکی و دوا یکی است

از حرف خود به تیغ نگردیم چون قلم

هر چند دل دو نیم بود، حرف ما یکی است

صائب شکایت از ستم یار چون کند؟

هر جا که عشق هست، جفا و وفا یکی است
 
موضوع نویسنده

Avaexolover

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jun
925
3,294
مدال‌ها
3
روی کار دیگران و پشت کار من یکی است

روز و شب در دیدهٔ شب‌زنده‌دار من یکی است

سنگ راه من نگردد سختی راه طلب

کوه و صحرا پیش سیل بیقرار من یکی است

نیست چون گل جوش من موقوف جوش نوبهار

خون منصورم، خزان و نوبهار من یکی است

گر چه در ظاهر عنان اختیارم داده‌اند

حیرتی دارم که جبر و اختیار من یکی است

ساده‌لوحی فارغ از رد و قبولم کرده است

زشت و زیبا در دل آیینه‌وار من یکی است

می‌برم چون چشم خوبان دل به هر حالت که هست

خواب و بیداری و مستی و خمار من یکی است

بی‌تامل صائب از جا بر نمی‌دارم قدم

خار و گل ز آهستگی در رهگذار من یکی است
 
موضوع نویسنده

Avaexolover

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jun
925
3,294
مدال‌ها
3
آب خضر و می شبانه یکی است

مستی و عمر جاودانه یکی است

بر دل ماست چشم، خوبان را

صد کماندار را نشانه یکی است

پیش آن چشمهای خواب آلود

نالهٔ عاشق و فسانه یکی است

پلهٔ دین و کفر چون میزان

دو نماید، ولی زبانه یکی است

گر هزارست بلبل این باغ

همه را نغمه و ترانه یکی است

خنده در چشم آب گرداند

ماتم و سور این زمانه یکی است

پیش مرغ شکسته‌پر صائب

قفس و باغ و آشیانه یکی است
 
بالا پایین