جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار اشعار عراقی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط MHP با نام اشعار عراقی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 2,495 بازدید, 184 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع اشعار عراقی
نویسنده موضوع MHP
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
دیدی چو من خرابی افتاده در خرابات
فارغ شده ز مسجد وز لذت مباحات


از خانقاه رفته، در میکده نشسته
صد سجده کرده هر دم در پیش عزی ولات


در باخته دل و دین، مفلس بمانده مسکین
افتاده خوار و غمگین در گوشهٔ خرابات


نی همدمی که با او یک دم دمی برآرد
نی محرمی که یابد با وی دمی مراعات


نی هیچ گبری او را دستی گرفت روزی
نی کرده پایمردی با او دمی مدارات


دردش ندید درمان، زخمش نجست مرهم
در ساخته به ناکام با درد بی‌مداوات


خوش بود روزگاری بر بوی وصل یاری
هم خوشدلیش رفته، هم روزگار، هیهات!


با این همه، عراقی، امیدوار می‌باش
باشد که به شود حال، گردنده است حالات​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
به یک گره که دو چشمت بر ابروان انداخت
هزار فتنه و آشوب در جهان انداخت


فریب زلف تو با عاشقان چه شعبده ساخت؟
که هر که جان و دلی داشت در میان انداخت


دلم، که در سر زلف تو شد، توان گه گه
ز آفتاب رخت سایه‌ای بر آن انداخت


رخ تو در خور چشم من است، لیک چه سود
که پرده از رخ تو برنمی‌توان انداخت


حلاوت لب تو، دوش، یاد می‌کردم
بسا شکر که در آن لحظه در دهان انداخت​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
من از وصال تو دل برگرفته بودم، لیک
زبان لطف توام باز در گمان انداخت


قبول تو دگران را به صدر وصل نشاند
دل شکستهٔ ما را بر آستان انداخت


چه قدر دارد، جانا، دلی؟ توان هردم
بر آستان درت صدهزار جان انداخت


عراقی از دل و جان آن زمان امید برید
که چشم جادوی تو چین در ابروان انداخت​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
چو آفتاب رخت سایه بر جهان انداخت
جهان کلاه ز شادی بر آسمان انداخت


سپاه عشق تو از گوشه‌ای کمین بگشود
هزار فتنه و آشوب در جهان انداخت


حدیث حسن تو، هر جا که در میان آمد
ز ذوق، هر که دلی داشت، در میان انداخت


قبول تو همه ک.س را بر آشیان جا کرد
مرا ز بهر چه آخر بر آستان انداخت؟


چو در سماع عراقی حدیث دوست شنید
بجای خرقه به قوال جان توان انداخت

 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
عراقی بار دیگر توبه بشکست
ز جام عشق شد شیدا و سرمست


پریشان سر زلف بتان شد
خراب چشم خوبان است پیوست


چه خوش باشد خرابی در خرابات
گرفته زلف یار و رفته از دست


ز سودای پریرویان عجب نیست
اگر دیوانه‌ای زنجیر بگسست


به گرد زلف مهرویان همی گشت
چو ماهی ناگهان افتاد در شست


به پیران سر، دل و دین داد بر باد
ز خود فارغ شد و از جمله وارست


سحرگه از سر سجاده برخاست
به بوی جرعه‌ای زنار بربست


ز بند نام و ننگ آنگه شد آزاد
که دل را در سر زلف بتان بست


بیفشاند آستین بر هردو عالم
قلندروار در میخانه بنشست


لب ساقی صلای بوسه در داد
عراقی توبهٔ سی‌ساله بشکست​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
ساقی قدحی شراب در دست
آمد ز شراب خانه سرمست


آن توبهٔ نادرست ما را
همچون سر زلف خویش بشکست


از مجلسیان خروش برخاست
کان فتنهٔ روزگار بنشست


ماییم کنون و نیم جانی
و آن نیز نهاده بر کف دست


آن دل، که ازو خبر نداریم
هم در سر زلف اوست گر هست​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
دیوانهٔ روی اوست دایم
آشفتهٔ موی اوست پیوست


در سایهٔ زلف او بیاسود
وز نیک و بد زمانه وارست


چون دید شعاع روی خوبش
در حال ز سایه رخت بربست


در سایه مجو دل عراقی
کان ذره به آفتاب پیوست​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
ز پرده برون آمد، ساقی، قدحی در دست
هم پردهٔ ما بدرید، هم توبهٔ ما بشکست


بنمود رخ زیبا، گشتیم همه شیدا
چون هیچ نماند از ما آمد بر ما بنشست


زلفش گرهی بگشاد بند از دل ما برخاست
جان دل ز جهان برداشت وندر سر زلفش بست


در دام سر زلفش ماندیم همه حیران
وز جام می لعلش گشتیم همه سرمست


از دست بشد چون دل در طرهٔ او زد چنگ
غرقه زند از حیرت در هرچه بیابد دست​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
چون سلسلهٔ زلفش بند دل حیران شد
آزاد شد از عالم وز هستی ما وارست


دل در سر زلفش شد، از طره طلب کردم
گفتا که: لب او خوش اینک سرما پیوست


با یار خوشی بنشست دل کز سر جان برخاست
با جان و جهان پیوست دل کز دو جهان بگسست


از غمزهٔ روی او گه مستم و گه هشیار
وز طرهٔ لعل او گه نیستم و گه هست


می‌خواستم از اسرار اظهار کنم حرفی
ز اغیار نترسیدم گفتم سخن سر بست​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
و اسبه پیک نظر می‌دوانم از چپ و راست
به جست و جوی نگاری، که نور دیدهٔ ماست


مرا، که جز رخ او در نظر نمی‌آید
دو دیده از هوس روی او پر آب چراست؟


چو غرق آب حیاتم چه آب می‌جویم؟
چو با من است نگارم چه می‌دوم چپ و راست؟


نگاه کردم و در خود همه تو را دیدم
نظر چنین نکند آن که او به خود بیناست


به نور طلعت تو یافتم وجود تو را
به آفتاب توان دید کآفتاب کجاست؟


ز روی روشن هر ذره شد مرا روشن
که آفتاب رخت در همه جهان پیداست


به قامت خوش خوبان نگاه می‌کردم
لباس حسن تو دیدم به قد هریک راست​
 
بالا پایین