جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار اشعار عراقی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط MHP با نام اشعار عراقی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 2,501 بازدید, 184 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع اشعار عراقی
نویسنده موضوع MHP
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
خراب کوی خرابات را از آن چه خبر
که اهل صومعه را بهترین مقامات است


اگر چه اهل خرابات را ز من ننگی است
مرا نصیحت ایشان بسی مباهات است


کسی که حالت دیوانگان میکده یافت
مقام اهل خرد نزدش از خرافات است


گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه
سفید کردن آن نوعی از محالات است


کجاست می؟ که به جان آمدم ز خسته دلی
که پر ز شیوه و سالوس و زرق و طامات است


مقام دردکشانی که در خراباتند
یقین بدان که ورای همه مقامات است


کنون مقام عراقی مجوی در مسجد
که او حریف بتان است و در خرابات است​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
ندیده‌ام رخ خوب تو، روزکی چند است
بیا، که دیده به دیدارت آرزومند است


به یک نظاره به روی تو دیده خشنود است
به یک کرشمه دل از غمزهٔ تو خرسند است


فتور غمزهٔ تو خون من بخواهد ریخت
بدین صفت که در ابرو گره درافکند است


یکی گره بگشای از دو زلف و رخ بنمای
که صدهزار چو من دلشده در آن بند است


مبر ز من، که رگ جان من بریده شود
بیا، که با تو مرا صدهزار پیوند است


مرا چو از لب شیرین تو نصیبی نیست
از آن چه سود که لعل تو سر به سرقند است؟


کسی که همچو عراقی اسیر عشق تو نیست
شب فراق چه داند که تا سحر چند است؟​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
جانا، نظری، که دل فگار است
بخشای، که خسته نیک زار است


بشتاب، که جان به لب رسید است
دریاب کنون، که وقت کار است


رحم آر، که بی‌تو زندگانی
از مرگ بتر هزار بار است


دیری است که بر در قبول است
بیچاره دلم ، که نیک خوار است


نومید چگونه باز گردد؟
از درگهت، آن کامیدوار است


ناخورده دلم شراب وصلت
از دردی هجر در خمار است​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
مگذار به کام دشمن ، ای دوست
بیچاره مرا ، که دوستدار است


رسواش مکن به کام دشمن
کو خود ز رخ تو شرمسار است


خرم دل آن کسی، که او را
اندوه و غم تو غمگسار است


یادیش ازین و آن نیاید
آن را که، چو تو نگار، یار است


کار آن دارد، که بر در تو
هر لحظه و هر دمیش بار است


نی آنکه همیشه چون عراقی
بر خاک درت چو خاک خوار است​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
دل، چو در دام عشق منظور است
دیده را جرم نیست، معذور است


ناظرم در رخت به دیدهٔ دل
گرچه از چشم ظاهرم دور است


از شراب الست روز وصال
دل مستم هنوز مخمور است


دست ازین عاشقی نمی‌دارد
دایم از یار اگرچه مهجور است


حال آشفته بر رخش فاش است
شعله و نار پرتو نور است


حکم داری به هر چه فرمایی
که عراقی مطیع و مامور است​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
ساز طرب عشق که داند که چه ساز است؟
کز زخمهٔ آن نه فلک اندر تک و تاز است


آورد به یک زخمه، جهان را همه، در رقص
خود جان و جهان نغمهٔ آن پرده‌نواز است


عالم چو صدایی است ازین پرده، که داند
کین راه چه پرده است و درین پرده چه راز است؟


رازی است درین پرده، گر آن را بشناسی
دانی که حقیقت ز چه دربند مجاز است؟


معلوم کنی کز چه سبب خاطر محمود
پیوسته پریشان سر زلف ایاز است؟


محتاج نیاز دل عشاق چرا شد
حسن رخ خوبان، که همه مایهٔ ناز است؟


عشق است که هر دم به دگر رنگ برآید
ناز است بجایی و یه یک جای نیاز است


در صورت عاشق چو درآید همه سوزاست
در کسوت معشوق چو آید همه ساز است


زان شعله که از روی بتان حسن برافروخت
قسم دل عشاق همه سوز و گداز است


راهی است ره عشق، به غایت خوش و نزدیک
هر ره که جزین است همه دور و دراز است


مستی، که خراب ره عشق است، درین ره
خواب خوش مستیش همه عین نماز است


در صومعه چون راه ندادند مرا دوش
رفتم به در میکده، دیدم که فراز است


از میکده آواز برآمد که: عراقی
در باز تو خود را، که در میکده باز است​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
در کوی خرابات، کسی را که نیاز است
هشیاری و مستیش همه عین نماز است


آنجا نپذیرند صلاح و ورع امروز
آنچ از تو پذیرند در آن کوی نیاز است


اسرار خرابات به جز مسـ*ـت نداند
هشیار چه داند که درین کوی چه راز است؟


تا مستی رندان خرابات بدیدم
دیدم به حقیقت که جزین کار مجاز است


خواهی که درون حرم عشق خرامی؟
در میکده بنشین که ره کعبه دراز است


هان! تا ننهی پای درین راه ببازی
زیرا که درین راه بسی شیب و فراز است


از میکده‌ها نالهٔ دلسوز برآمد
در زمزمهٔ عشق ندانم که چه ساز است؟


در زلف بتان تا چه فریب است؟که پیوست
محمود پریشان سر زلف ایاز است


زان شعله که از روی بتان حسن تو افروخت
جان همه مشتاقان در سوز و گداز است


چون بر در میخانه مرا بار ندادند
رفتم به در صومعه، دیدم که فراز است


آواز ز میخانه برآمد که: عراقی
در باز تو خود را که در میکده باز است​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
طرهٔ یار پریشان چه خوش است
قامت دوست خرامان چه خوش است


خط خوش بر لب جانان چه نکوست
سبزه و چشمهٔ حیوان چه خوش است


از می عشق دلی مسـ*ـت و خراب
همچو چشم خوش جانان چه خوش است


در خرابات خراب افتاده
عاشق بی سر و سامان چه خوش است


آن دل شیفتهٔ ما بنگر
در خم زلف پریشان چه خوش است


یوسف گم شدهٔ ما را بین
کاندر آن چاه زنخدان چه خوش است


لذت عشق بتم از من پرس
تو از آن بی‌خبری کان چه خوش است


تو چه دانی که شکر خندهٔ او
از دهان شکرستان چه خوش است؟


چه شناسی که می و نقل بهم
از لب آن بت خندان چه خوش است


گر ببینی که به وقت مستی
لب من بر لب جانان چه خوش است


یار ساقی و عراقی باقی
وه که این عیش بدینسان چه خوش است​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
در سرم عشق تو سودایی خوش است
در دلم شوقت تمنایی خوش است


ناله و فریاد من هر نیم‌شب
بر در وصلت تقاضایی خوش است


تا نپنداری که بی‌روی خوشت
در همه عالم مرا جایی خوش است


با سگان گشتن مرا هر شب به روز
بر سر کویت تماشایی خوش است


گرچه می‌کاهد غم تو جان من
یاد رویت راحت افزایی خوش است


در دلم بنگر، که از یاد رخت
بوستان و باغ و صحرایی خوش است


تا عراقی والهٔ روی تو شد
در میان خلق رسوایی خوش است​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
رخ نگار مرا هر زمان دگر رنگ است
به زیر هر خم زلفش هزار نیرنگ است


کرشمه‌ای بکند، صدهزار دل ببرد
ازین سبب دل عشاق در جهان تنگ است


اگر برفت دل از دست، گو: برو، که مرا
بجای دل سر زلف نگار در چنگ است


از آن گهی که خراباتیی دلم بربود
مرا هوای خرابات و باده و چنگ است


بدین صفت که منم، از شراب عشق خراب
مرا چه جای کرامات و نام یا ننگ است؟


بیار ساقی، از آن می، که ساغر او را
ز عکس چهرهٔ تو هر زمان دگر رنگ است


بریز خون عراقی و آشتی وا کن
که آشتی بهمه حال بهتر از جنگ است​
 
بالا پایین