جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار اشعار عراقی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط MHP با نام اشعار عراقی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 2,509 بازدید, 184 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع اشعار عراقی
نویسنده موضوع MHP
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
شاد کن جان من، که غمگین است
رحم کن بر دلم، که مسکین است


روز اول که دیدمش گفتم:
آنکه روزم سیه کند این است


روی بنمای، تا نظاره کنم
کارزوی من از جهان این است


دل بیچاره را به وصل دمی
شادمان کن، که بی‌تو غمگین است


بی‌رخت دین من همه کفر است
با رخت کفر من همه دین است


گه گهی یاد کن به دشنامم
سخن تلخ از تو شیرین است


دل به تو دادم و ندانستم
که تو را کبر و ناز چندین است


بنوازی و پس بیازاری
آخر، ای دوست این چه آیین است؟


کینه بگذار و دلنوازی کن
که عراقی نه در خور کین است​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
مشو، مشو، ز من خسته‌دل جدا ای دوست
مکن، مکن، به کف اندُهم رها ای دوست


برس، که بی‌تو مرا جان به لب رسید، برس
بیا که بر تو فشانم روان، بیا ای دوست


بیا، که بی‌تو مرا برگ زندگانی نیست
بیا، که بی‌تو ندارم سر بقا ای دوست


اگر کسی به جهان در، کسی دگر دارد
من غریب ندارم مگر تو را ای دوست


چه کرده‌ام که مرا مبتلای غم کردی؟
چه اوفتاد که گشتی ز من جدا ای دوست؟


کدام دشمن بدگو میان ما افتاد؟
که اوفتاد جدایی میان ما ای دوست


بگفت دشمن بدگو ز دوستان مگسل
برغم دشمن شاد از درم درآ ای دوست


از آن نفس که جدا گشتی از من بی‌دل
فتاده‌ام به کف محنت و بلا ای دوست


ز دار ضرب توام سکه بر وجود زده
مرا بر آتش محنت میازما ای دوست


چو از زیان منت هیچگونه سودی نیست
مخواه بیش زیان من گدا ای دوست


ز لطف گرد دل بی‌غمان بسی گشتی
دمی به گرد دل پر غمان برآ ای دوست


ز شادی همه عالم شدست بیگانه
دلم که با غم تو گشت آشنا ای دوست


ز روی لطف و کرم شاد کن بروی خودم
که کرد بار غمت پشت من دوتا ای دوست


ز همرهی عراقی ز راه واماندم
ز لطف بر در خویشم رهی نما ای دوست​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
کی ببینم چهرهٔ زیبای دوست؟
کی ببویم لعل شکرخای دوست؟


کی درآویزم به دام زلف یار؟
کی نهم یک لحظه سر بر پای دوست؟


کی برافشانم به روی دوست جان؟
کی بگیرم زلف مشک‌آسای دوست؟


این چنین پیدا، ز ما پنهان چراست؟
طلعت خوب جهان پیمای دوست


همچو چشم دوست بیمارم، کجاست
شکری زان لعل جان‌افزای دوست؟


در دل تنگم نمی‌گنجد جهان
خود نگنجد دشمن اندر جای دوست


دشمنم گوید که: ترک دوست گیر
من به رغم دشمنان جویای دوست


چون عراقی، واله و شیدا شدی
دشمن ار دیدی رخ زیبای دوست​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
یک لحظه دیدن رخ جانانم آرزوست
یکدم وصال آن مه خوبانم آرزوست


در خلوتی چنان، که نگنجد کسی در آن
یکبار خلوت خوش جانانم آرزوست


من رفته از میانه و او در کنار من
با آن نگار عیش بدینسانم آرزوست


جانا، ز آرزوی تو جانم به لب رسید
بنمای رخ، که قوت دل و جانم آرزوست


گر بوسه‌ای از آن لب شیرین طلب کنم
طیره مشو، که چشمهٔ حیوانم آرزوست


یک بار بوسه‌ای ز لب تو ربوده‌ام
یک بار دیگر آن شکرستانم آرزوست​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
ور لحظه‌ای به کوی تو ناگاه بگذرم
عیبم مکن، که روضهٔ رضوانم آرزوست


وز روی آن که رونق خوبان ز روی توست
دایم نظارهٔ رخ خوبانم آرزوست


بر بوی آن که بوی تو دارد نسیم گل
پیوسته بوی باغ و گلستانم آرزوست


سودای تو خوش است و وصال تو خوشتر است
خوشتر ازین و آن چه بود؟ آنم آرزوست


ایمان و کفر من همه رخسار و زلف توست
در بند کفر مانده و ایمانم آرزوست


درد دل عراقی و درمان من تویی
از درد بس ملولم و درمانم آرزوست​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
جز دیدن روی تو مرا رای دگر نیست
جز وصل توام هیچ تمنای دگر نیست


این چشم جهان بین مرا در همه عالم
جز بر سر کوی تو تماشای دگر نیست


وین جان من سوخته را جز سر زلفت
اندر همه گیتی سر سودای دگر نیست


یک لحظه غمت از دل من می‌نشود دور
گویی که غمت را جز ازین رای دگر نیست


یک بوسه ربودم ز لبت، دل دگری خواست
فرمود فراق تو که: فرمای، دگر نیست


هستند تو را جمله جهان واله و شیدا
لیکن چو منت واله و شیدای دگر نیست


عشاق تو گرچه همه شیرین سخنانند
لیکن چو عراقیت شکرخای دگر نیست​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
هر دلی کو به عشق مایل نیست
حجرهٔ دیو خوان، که آن دل نیست


زاغ گو، بی‌خبر بمیر از عشق
که ز گل عندلیب غافل نیست


دل بی‌عشق چشم بی‌نور است
خود بدین حاجت دلایل نیست


بیدلان را جز آستانهٔ عشق
در ره کوی دوست منزل نیست


هر که مجنون نشد درین سودا
ای عراقی، بگو که: عاقل نیست​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
ساقی، ار جام می، دمادم نیست
جان فدای تو، دردیی کم نیست


من که در میکده کم از خاکم
جرعه‌ای هم مرا مسلم نیست


جرعه‌ای ده، مرا ز غم برهان
که دلم بی‌شراب خرم نیست


از خودی خودم خلاصی ده
کز خودم زخم هست مرهم نیست


چون حجاب من است هستی من
گر نباشد، مباش، گو: غم نیست


ز آرزوی دمی دلم خون شد
که شوم یک نفس درین دم نیست


بهر دل درهم و پریشانم
چه کنم؟ کار دل فراهم نیست


خوشدلی در جهان نمی‌یابم
خود خوشی در نهاد عالم نیست


در جهان گر خوشی کم است مرا
خوش از آنم که ناخوشی هم نیست


کشت امید را، که خشک بماند
بهتر از آب چشم من نم نیست


ساقیا، یک دمم حریفی کن
کین دمم جز تو هیچ همدم نیست


ساغری ده، مرا ز من برهان
که عراقی حریف و محرم نیست​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
عشق سیمرغ است، کورا دام نیست
در دو عالم زو نشان و نام نیست


پی به کوی او همانا ک.س نبرد
کاندر آن صحرا نشان گام نیست


در بهشت وصل جان‌افزای او
جز لب او ک.س رحیق آشام نیست


جمله عالم جرعه چین جام اوست
گرچه عالم خود برون از جام نیست


ناگه ار رخ گر براندازد نقاب
سر به سر عالم شود ناکام، نیست


صبح و شامم طره و رخسار اوست
گرچه آنجا کوست صبح و شام نیست


ای صبا، گر بگذری در کوی او
نزد او ما را جزین پیغام نیست:


کای دلارامی که جان ما تویی
بی تو ما را یک نفس آرام نیست


هرکسی را هست کامی در جهان
جز لبت ما را مراد و کام نیست


هر کسی را نام معشوقی که هست
می‌برد، معشوق ما را نام نیست


تا لب و چشم تو ما را مسـ*ـت کرد
نقل ما جز شکر و بادام نیست


تا دل ما در سر زلف تو شد
کار ما جز با کمند و دام نیست


نیک بختی را که در هر دو جهان
دوستی چون توست دشمن کام نیست


با عراقی دوستی آغاز کن
گر چه او در خورد این انعام نیست​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
دل، که دایم عشق می‌ورزید رفت
گفتمش: جانا مرو، نشنید رفت


هر کجا بوی دلارامی شنید
یا رخ خوب نگاری دید رفت


هرکجا شکرلبی دشنام داد
یا نگاری زیر لب خندید رفت


در سر زلف بتان شد عاقبت
در کنار مهوشی غلتید رفت


دل چو آرام دل خود بازیافت
یک نفس با من نیارامید رفت


چون لب و دندان دلدارم بدید
در سر آن لعل و مروارید رفت


دل ز جان و تن کنون دل برگرفت
از بد و نیک جهان ببرید رفت


عشق می‌ورزید دایم، لاجرم
در سر چیزی که می‌ورزید رفت


باز کی یابم دل گم گشته را؟
دل که در زلف بتان پیچید رفت


بر سر جان و جهان چندین ملرز
آنکه شایستی بدو لرزید رفت


ای عراقی، چند زین فریاد و سوز؟
دلبرت یاری دگر بگزید رفت​
 
بالا پایین