مجموعه اشعار اشعار نزار قبانی
- نویسنده موضوع آساهیر
- تاریخ شروع
اطلاعات موضوع
- Mar
- 10,552
- 27,246
- مدال‌ها
- 9
بگو دوستم داری تا به قدیسی بدل شوم
بگو دوستم داری تا از کتاب شعرم کتاب مقدس بسازی
تقویم را واژگون می‌کنم
و فصل‌ها را جابه‌جا می‌کنم اگر تو بخواهی
بگو دوستم داری تا شعرهایم بجوشند
و واژگانم الهی شوند
عاشقم باش تا با اسب به فتح‌ِ خورشید بروم
دل دل نکن
این تنها فرصت من است تا بیاموزم
و بیافرینم!
بگو دوستم داری تا از کتاب شعرم کتاب مقدس بسازی
تقویم را واژگون می‌کنم
و فصل‌ها را جابه‌جا می‌کنم اگر تو بخواهی
بگو دوستم داری تا شعرهایم بجوشند
و واژگانم الهی شوند
عاشقم باش تا با اسب به فتح‌ِ خورشید بروم
دل دل نکن
این تنها فرصت من است تا بیاموزم
و بیافرینم!
- Mar
- 10,552
- 27,246
- مدال‌ها
- 9
برای تو اشک نریختم
حتی آه هم نکشیدم
من عاشق تو هستم
وهیچ پدیده ای نمی تواند تو را از من رها کند
زندگی
مرگ
زندان
و تمام جهان هم که بگویند تو نیستی
من شهادت می دهم که حضور داری
پس آرام روبروی تو می نشینم
و به تو فکر می کنم
منی که عاشق تو هستم
حتی آه هم نکشیدم
من عاشق تو هستم
وهیچ پدیده ای نمی تواند تو را از من رها کند
زندگی
مرگ
زندان
و تمام جهان هم که بگویند تو نیستی
من شهادت می دهم که حضور داری
پس آرام روبروی تو می نشینم
و به تو فکر می کنم
منی که عاشق تو هستم
- Mar
- 10,552
- 27,246
- مدال‌ها
- 9
هرگز نام محبوبم را از من نپرسید
می‌ترسم عطرِ او به مشامتان برسد،
حتی اگر حرفی از نامِ او بگویم
شب در دهانِ کوچه‌ها می‌مانَد!
او را در خنده‌ی ساقی‌ها می‌بینید
در لرزشِ بازیگوشانه‌ی پروانه‌ها
در دریا، در تنفسِ کشتزارها
در نغمه‌خوانیِ پرنده‌ها
در اشک‌های زمستان
در رگبار بی‌دریغِ باران!
خوبی‌هایش در کتاب‌ها نمی‌گنجد
و قلم شاعران از وصفش ناتوان است.
هرگز نام محبوبم را نپرسید
همین که نشانه‌هایش را دادم
کافی‌ست!
می‌ترسم عطرِ او به مشامتان برسد،
حتی اگر حرفی از نامِ او بگویم
شب در دهانِ کوچه‌ها می‌مانَد!
او را در خنده‌ی ساقی‌ها می‌بینید
در لرزشِ بازیگوشانه‌ی پروانه‌ها
در دریا، در تنفسِ کشتزارها
در نغمه‌خوانیِ پرنده‌ها
در اشک‌های زمستان
در رگبار بی‌دریغِ باران!
خوبی‌هایش در کتاب‌ها نمی‌گنجد
و قلم شاعران از وصفش ناتوان است.
هرگز نام محبوبم را نپرسید
همین که نشانه‌هایش را دادم
کافی‌ست!
