جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار امیر معزی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط MHP با نام امیر معزی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 6,595 بازدید, 217 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع امیر معزی
نویسنده موضوع MHP
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DELARAM
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,322
46,937
مدال‌ها
23
اگرچه بر تنم آثار عافیت پیداست
هنوز پیکان در کنج سی*ن*ه پنهان است


خزانهٔ سخن است از قیاس سی*ن*هٔ من
که اندرو گهر قیمتی فراوان است


همی برند به هر جا ازین خزینه گهر
چنین خزینه دریغا که جای پیکان است


من از لطافت تو شاکرم که درد مرا
لطافت تو به جای علاج و درمان است


خدای عرش نگهبان بخت و عمر تو باد
که دست و خامهٔ تو ملک را نگهبان است


ز هیچ‌کار پشیمان مبادیا هرگز
که دشمنت ز همه ‌کارها پشیمان است


علاج سی*ن*هٔ من ‌گرچه صَعب و دشوارست
بر آن که خالق خلق است سهل و آسان است
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,322
46,937
مدال‌ها
23
تا که اسلام و شریعت به جهان آیین است
رکن اسلام‌ خداوند معزّالدین است


داور عدل ملکشاه‌، شه روی زمین
که ز عدلش همه آفاق بهشت آیین است


آن‌که در طاعت و فرمانش شه توران است
وان‌که در بیعت و پیمانش شه غزنین است


بخت هر پادشه از دولت او بیدار است
عیش هر تاجوَر از طلعت او شیرین است


خوان شاهان همه گویند که زرّین باشد
خوان حُجّاب شهنشاه جهان‌ زریّن است


روم و قُسطَنطین زین پیش یکی بتکده‌ بود
چاوش شاه کنون داور قسطنطین است


زان قِبَل تا علم شاه نبیند در خواب
میر اَنطاکیه بی‌بستر و بی‌بالین است


ای بهاری که شکفته است به تو روضهٔ ملک
فرّ دین تو جهان را همه فَروَردین است


یوسف ملک تو بی‌دشمن تو در سَجَنَ است
لیکن آن سِجن‌ چو بهتر نگرم سِجّین است


می‌جهد همچو کبوتر دل شاهان جهان
که خدنگ جَگر اَو بار تو چون شاهین است
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,322
46,937
مدال‌ها
23
بحر شمشیر تو را مغز نهنگان موج است
ابر پیکان تورا خون پلنگان هین است


سایهٔ تاج تورا مرتبهٔ خورشید است
پایهٔ تخت تورا پایگه پروین است


نعل اسبان تو در وصف چو سیارات است
خاک درگاه تو در قَدر چو عِلییّن است


بخت تو بُرد سواری ز سواران جهان
فلکش مرکب و اَجرام لِجام و زین است


جبرئیلی‌ تو به فتح و ظفر و دشمن تو
همچو ابلیس لعین قاعدهٔ نفرین است


قیصر روم بزرگ است ولیکن به قیاس
گر مباهات کند با تو یکی مسکین است


نیست بر روی زمین از همه عالم یک تن
کز تو یک ذرّه مر او را به دل اندرکین است


تا که اَلحَمد شعار تو بود در عالم
حافظ و ناصر تو مالکِ یَوم‌ُالدّین است


عالم از عدل تو آراست چو فردوس برین
دفتر مدح تو پیرایهٔ حورالعین است


هرکجا شعر بسنجند به‌ میزان خرد
خاطر بنده معزی چو یکی شاهین است
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,322
46,937
مدال‌ها
23
خلعتم دادی و بنواختی ای شاه مرا
فخر من پیش امیران و بزرگان این است


تاکه جان است مرا از خرد و بخت بلند
آفرینت ز خداوند مرا تلقین است


تا که اوصاف بهاری ز مه نیسان است
تاکه آثار خزانی ز مه تشرین است


دل تو باد قوی و تن تو باد درست
که جهانی به کمال آن دل روشن‌بین است


خلق را باد گشاده به دعای تو زبان
کان دعا را همه از روح امین آمین است
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,322
46,937
مدال‌ها
23
چه گوهرست که کانش خُم دَهاقین است
به رنگ لالهٔ نَعمان و بوی نسرین است


به مجلس ملکان همنشین زیر و بم است
به بزم ناموران مونس ریاحین است


نه آینه است ولیکن درو به‌دست بتان
خیال زلف گرهگیر و جَعد پرچین است


ز روی هزل و‌ کنایت عصای پیران است
ز روی جدّ و حقیقت نشاط غمگین است


بدین صفت نبود در همه جهان گهری
مگر شراب که پروردهٔ دهاقین است


چنانکه هست ز فعل شراب قوّت روح
ز تیغ ناصر اسلام نصرت دین است


یمین دولت عالی علاء ملک ملوک
حُسام دین که پسندیدهٔ سلاطین است


ابوالمظفر شمس‌المعالی اسمعیل
که خاک پای معالیش ماه و پروین است


خدایگان صفتی ‌کز خدایگان و خدای
نصیب او همه اقبال و عِزّ و تمکین است


به نور و صَفوَ‌ت خاطر چو مرد مِعر‌اج است
به‌زور و قوت بازو چو مرد صفّین است
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,322
46,937
مدال‌ها
23
نجات مُمتَحَنان است تاکه در بزم است
هلاک اهرمنان است تاکه در زین است


غریق نعمت او شهریار کرمان است
رهین منت او پادشاه غزنین است


رسید همت او از عُلوّ به‌جایگهی
که هفتمین فلکش پایهٔ نخستین است


هر آن رکاب که از پای او شرف یابد
سر فریشته را آن رکاب بالین است


نگار نامهٔ او کارساز محتاج است
صریر خامهٔ او دستگیر مسکین است


ستاره نیست ولیکن ستاره آثارست
فرشته نیست ولیکن فرشته آیین است


ازوست رونق ملک خدایگان جهان
که ملک چهره و او دیدهٔ جهان‌بین است


عروس مدح و ثنا را سَخاش دامادست
وفاش جلوه‌گرست و رضاش کابین است


عدوش را ز مساکین همی شمارد چرخ
که در مساکن تیمار چون مساکین است


روا بود که ز خصمان کیش کین نکشد
که روزگار ز خصمش کشنده‌ ی کین است
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,322
46,937
مدال‌ها
23
ایا بزرگ امیری که نقش اَعلامت
طراز مملکت شاه مشرق و چین است


به باغ مملکت از دشمنان خلل نرسد
که رای و حَز‌م تو آن باغ را چو پروین است


مخالف تو به دنیا و آخرت تَبَه است
که در عقوبت سِجن‌ و عذاب سِجّین است


ز طین پاک‌سرشت است جوهر تو خدای
زرشک جوهر تو نار دشمن طین است


ز بهر آنکه همه لفظ تو شکربارست
دوگوش مستمع از لفظ تو شکرچین است


گشاده‌طبع تو همواره همچو دریایی است
که موج او ز طبس تا در فلسطین است


به حسب قدرت اگر بخششی کنی یک روز
نصیب یابد ازو هر که در نصیبین است


به‌نیزهٔ تو شود سفته گوهر مردان
که بازوی تو چو میزان و او چو شاهین است


عجب مدارکه تشبیه اوکنم به شهاب
که در یمین تو سوزندهٔ شیاطین است


اگر نه خامهٔ تو در بنان تو صدف است
چرا همیشه صدف‌وار گوهرآگین است
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,322
46,937
مدال‌ها
23
به ‌شکل هست چو زوبین و تیر در کف تو
به عقل در دل دشمن چو تیر و زوبین است


به وقت جود فزون است یک فذلک او
زهر حساب که در جملهٔ فرامین است


اگر ز عقل همه راستی بود تلقین
مرا ثنا و مدیحت ز عقل تلقین است


نکوترست به نام تو یک قصیدهٔ من
ز صد قصیدهٔ غرّا که در دواوین است


وگرچه تضمین خوب است در میانهٔ مدح
بَنات فِکرت من خوبتر ز تضمین است


قبول شعر من اندر جهان از آن قِبَل است
که از تو شعر مرا اهتزاز و تحسین است


گر آفرین تو چون جان و دل نداشته‌ام
من آن‌کسم‌که تن من سزای نفرین است


به حکم فرمان رفتم به حضرت ملکی
که در پرستش او شاه چین و ماچین است


ز اشتیاق تو ایوان عیش شیرینم
خراب گشته چو ایوان قصر شیرین است


همیشه تا که مه آب پیش ایلول است
همیشه تا بس ایلول ماه تِشرین است


مه سعادت تو از مَحاق خالی باد
وزان حساب که در عقده‌های تِنّین است


تهی مباد زرای تو ملک و دولت و دین
که رای تو سبب امن و عدل و تسکین است
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,322
46,937
مدال‌ها
23
تاج دنیا و دین خداوند است
در همه کارها خردمندست


در خراسان و در عراق امروز
کیست کاو را به زهد مانندست


چر‌خ را با بقای دولت او
تا جهان است عهد و سوگندست


عقل او را قیاس نتوان کرد
ک.س نداند که عقل او چندست


چشم دین روشن از سعادت اوست
چشم او روشن از دو فرزندست


آن یکی داوری است قلعه‌گشای
وین دگر خسروی عدو بندست


نازش هر دو پادشاه بدوست
هر دو را مادر و خداوندست


بنده تشریف او همی خواهد
که به مدحش‌گهر پراکندست


خیر او از جهان‌گسسته مباد
که نکوکار و نیک پیوندست
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,322
46,937
مدال‌ها
23
شاه جهان که خسرو فرخنده اخترست
بر شرق و غرب‌ پادشه عدل‌ گسترست


عزمش فرو برندهٔ ملک مخالف است
رأیش برآورندهٔ دین پیمبرست


سَهمَش به خاورست و نهیبش به باختر
وز باختر ولایت او تا به خاورست


با آفتاب رای منیرش مقابل است
با نوبهار بزم شریفش برابرست


کز نور رای او همه گیتی مزیّن است
وز بوی بزم او همه عالم معطرست


آنجا که تیغ اوست شجاعت مُرکّب است
وانجا که دست اوست سخاوت مصوّرست


تیغش نه تیغ صاعقهٔ دشمن افکن است
دستش نه دست معجزهٔ روح پرورست


از نعل مرکبان سپاهش به شرق و غرب
چندانکه هست روی زمین ماه پیکرست


گر بنگری ز خدمت تیغش به روم و شام
رخها مُزَعفرست و زمینها مُعَصفَرست


آنجا که بود نعرهٔ ناقوس رومیان
اکنون خروش و نالهٔ الله اکبرست
 
بالا پایین