جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

انشاء انشا درمورد صحبت مترسک و گنجشک‌ها

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه انشاء توسط Mahi.otred با نام انشا درمورد صحبت مترسک و گنجشک‌ها ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 13,413 بازدید, 630 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه انشاء
نام موضوع انشا درمورد صحبت مترسک و گنجشک‌ها
نویسنده موضوع Mahi.otred
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Mahi.otred
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,571
6,493
مدال‌ها
12

موضوع انشا تضاد معنایی غم و شادی​

غم و شادی دو جزء جدایی‌ناپذیر انسان هستند. شاید این دو حس منحصر به انسان نباشد، حتماً موجودات زنده دیگر مانند گیاهان و حیوانات هم از این دو حس برخوردارند. اما چگونه می‌توان این حواس را توصیف کرد؟ شاید حالت‌های چهره انسان است که به آن معنی می‌دهد.

زمانی که پر از شوق زندگی هستیم، لبخند می‌زنیم، به همه سلام می‌کنیم، برای همه آرزوی خوشبختی و موفقیت داریم، از کسی کینه‌ای به دل نداریم و حس می‌کنیم تمام اجزای طبیعت به ما لبخند می‌زنند، ما شاد هستیم. زشتی‌ها و ناملایمات دنیا به چشممان نمی‌آید. حتی شاید منکر وجود ناخوشی‌ها شویم. در این زمان انگار قلب و روح و تمام اجزای جسم ما نیز لبخند می‌زنند و خوشحال هستند.
اما غم، حس ناخوشایندی که هر از چندگاهی با بهانه‌های مختلف و شاید با رخ دادن اتفاقات ناگوار گریبان آدمی را می‌گیرد. در این زمان هیچ چیز برای ما رنگ شادی ندارد، انگار دنیا سیاه و سفید می‌شود. هیچ رنگ زنده‌ای به ما لبخند نمی‌زد، کلافه و عصبی می‌شویم و فقط به دنبال یک خلوت می‌گردیم تا اگر غرورمان اجازه دهد کمی اشک بریزیم، شاید اندکی از دردها و غم‌هایمان کاسته شود.

انسان سرشار از این حس‌های متضاد است. روزی بی‌نهایت شاد و خوشحال و پرانرژی و روزی دیگر بی‌ذوق و بی‌انرژی و از عمق وجود غمگین و ناراحت است. در این بین شخصی برنده است که بتواند میان احساسات خودش تعادل برقرار کند. نه صدای خنده بلندش به هنگام شادی و نه صدای گریه‌های ماتم‌زده‌اش به وقت غم را کسی نشنود. این قانون آرامش در زندگی است.

اما بدانیم که انسان‌ها تنها موجودات روی زمین نیستند که از احساسات متضاد سرشارند. من یقین دارم گیاهان و جانوران هم مانند ما هرروز با این احساسات دست و پنجه نرم می‌کنند.
مثلاً تا به حال درختی را دیده‌ای که غمگین باشد؟ من دیده‌ام. درختی که روی آن یادگاری نوشته شده یا شاخه‌های سبز آن بی‌رحمانه شکسته شده است، غمگین می‌باشد. از برگ‌های پژمرده و بی‌روح او این غم احساس می‌شود. یا زمانی که درختی میوه پرباری می‌دهد و باغبان با ناز و نوازش میوه‌های او را می‌چیند و از او بابت تحمل این بار سنگین تشکر می‌کند، شادی درخت را در طعم خوب میوه‌های آن می‌توان دید.

اصلاً تا به حال اشک پرنده‌ای را دیده‌ای؟ پرنده‌هایی که شکار می‌شوند یا زخمی می‌شوند از شدت غم و اندوه گاهی اشکی از گوشه چشمانشان جاری می‌شود. خوشحالی پرنده‌ها هم قابل دیدن است، آنها زمانی که شاد هستند چنان آواز زیبایی بر بام خانه‌ات می‌خوانند که ساعت‌ها گوش دادن به آن کسی را خسته نمی‌کند.

خوشحالی و غم تنها دو واژه کوتاه نیست، دنیایی از احساس و معنا در آن نهفته است که تک تک جانداران روی زمین جلوه‌های نمایش آن هستند.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,571
6,493
مدال‌ها
12
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,571
6,493
مدال‌ها
12

انشا با موضوع تضاد معنایی سلامتی و بیماری​

دنیا را داشته باشید اما سلامتی نداشته باشید هیچ فایده‌ای ندارد. شاید بگویید اگر پول نباشد نمی‌شود راه درمان و دستیابی به سلامتی را، کامل پیمود. اما گاهی بیماری‌هایی هستند که عظیم‌ترین ثروتها هم نمی‌تواند به درمانشان کمک کند.
وقتی بیماری نقرس داشته باشید از خوردن انواع گوشت‌ها و حبوبات محروم می‌شوید. وقتی بیماری دیابت داشته باشید از خوردن شیرینی‌ها و مواد کربوهیدرایت‌دار و حتی ساده‌ترین ماده غذایی یعنی نان محروم می‌شوید. با خوردن خیلی از میوه‌ها مشکل پیدا می‌کنید. یا با یک سرما خوردگی ساده، آبریزش بینی و گلو درد، کامتان تلخ می‌شود. با گرفتن یک سر درد کل برنامه‌ریزی کاری یک روزتان بهم می‌ریزد.
برای درمان هر بیماری چه ساده، چه پیچیده، چه سبک، چه مزمن مجبور به خوردن داروهایی می‌شوید که عوارض جانبی آنها، شما را به درد سر می‌اندازد. یکی روی گوارش شما اثر می‌گذارد و یکی روی کلیه و یکی روی فشار خون و… . هر کدام از ما که سلامتی اعضای بدنمان را به طور کامل داریم و از همه اعضای بدن بهره‌مندیم تا چه حد قدر بدنمان را می‌دانیم. چقدر مواظب تغذیه و سبک زندگیمان هستیم تا به اعضای ارزشمند بدنمان آسیب نزنیم. چقدر مواظب تغذیه خود هستیم و فقط برای پر کردن شکم و سیر شدن و یا فقط به خاطر طعمهای خوشمزه، خوراکیهای مضر را پی در پی استفاده می‌کنیم.
بیماری‌ها واقعا ناتوان کننده و کلافه کننده هستند. چشمانی که با آنها می‌بینیم. گوشهایی که با آنها می‌شنویم. دستانی که با آنها کار می‌کنیم. پاهایی که با آنها راه می‌رویم. مغزی که درست فعالیت دارد. قلبی که مرتب می‌تپد. کلیه‌هایی که کار خود را انجام می‌دهند. ریه‌هایی که تنفس ما را تنظیم می‌کنند. کبدی که بدن ما را پالایش می‌کند. تا چه حد برای ما مهم هستند.

بسیاری از انسانها با اختلال در اعضای بدنشان دست و پنجه نرم کرده و زجری عظیم را تحمل می‌کنند. سلامتی گرانقدرترین چیز در زندگی انسان است. بیماری باعث رنجوری و پریشانی فرد می‌شود. سلامتی و بیماری فقط مختص جسم نیست. روح و روان انسان نیز باید سلامت باشد. خیلی از بیماری‌های روحی باعث پیدایش بیماری‌های جسمی می‌شوند. بیماری چه در روان باشد چه در جسم نیاز به مداوا دارد. انسان سلامت می‌تواند در هر شرایطی زندگی آینده خود را تامین کند.

بیماری فقط آسیب‌ رساندن به خود فرد بیمار نیست بلکه اطرافیان آن فرد را نیز درگیر می‌کند. حتی بیشتر از خود فرد بیمار، اطرافیانش دچار رنج و عذاب می‌شوند. دیدن عزیزشان در حال بیماری از یک طرف و پرستاری کردن از او از طرف دیگر به آنها فشار وارد می‌کند. در این جا نباید قشر ارزشمند جامعه پزشکی را فراموش کرد که اگر آنها نبودند، معلوم نبود چه بر سر انسان‌ها می‌آمد. حیوانات هم از این قاعده مستثنی نیستند. آنها هم اگر سلامت نباشند چرخه حیاتشان به مشکل بر می‌خورد و به ناچار و متاسفانه زودتر محکوم به نابودی می‌شوند. کاش روزی برسد که هیچ موجود زنده‌ای بیماری و نقص و درد را تجربه نکند.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,571
6,493
مدال‌ها
12
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,571
6,493
مدال‌ها
12

موضوع انشا تضاد معنایی موفقیت و شکست​

در تمام دنیا موفقیت طعم دارد، آن هم طعم شیرین، شیرین‌ترین و مهم‌ترین و لذت بخش‌ترین مزه‌ای که روح انسان مزه مزه می‌کند. درست است قابل چشیدن نیست اما همه می‌گویند فلانی طعم خوش موفقیت را چشید. موفقیت یک هدف است. مربوط به هر موضوع و مسئله‌ای که باشد باید مانند کوهی طی شود تا به قله اش رسید. مسیری بس دشوار و طولانی دارد. پشتکار و تلاش می‌خواهد.

خیلی از آدم‌ها یک کار و حرفه را پیش می‌گیرند، اما فقط عده انگشت شماری موفق به حساب می‌آیند. آنهایی که در رشته‌ای خاص مهارت پیدا می‌کنند و حتی آنقدر پیشرفت می‌کنند که در سراسر دنیا شناخته می‌شوند و مورد تحسین همگان قرار می‌گیرند. مانند موسیقی دانان، دانشمندان، پزشکان، نقاشان و سایر هنرمندان و کلیه افرادی که علم و هنر آنها در همه جای دنیا زبان زد خاص و عام می‌شود. اما همه قدرت و انرژی و همت به جان خریدن سختی را ندارند. عده‌ای فقط تا جایی تلاش در آموزش و یادگیری می‌کنند که بتوانند راهی برای ادامه حیات و پیدا کردن شغلی و گذران زندگی پیدا کنند، و تجربه ثابت کرده هر چه انسان در شرایط سخت‌تری قرار بگیرد، بیشتر تلاش می‌کند تا خود را به بالا بکشد. آنهایی که از ابتدا در رفاه کامل هستند کمتر تلاش می‌کند.

نقطه مقابل موفقیت، شکست است. در تمام دنیا طعم شکست تلخ است. تلخی که روح انسان را خسته و ناامید می‌کند. گاهی نمی‌شود که نمی‌شود. برای بیشتر انسان‌ها گاهی یک بار شکست دیگر جایی برای ادامه دادن، باقی نمی‌گذارد. جا می‌زنند و دیگر برای ادامه راه و رسیدن به قله هدف انجام نمی‌دهند. انسان‌هایی که از شکست می‌ترسند، معمولا ضعیف هستند و قدرت و تاب رویایی با مشکلات را ندارند. ترجیح می‌دهند به طور کامل از هدف خود دست بکشند یا به آنچه که دست یافتند هر چه قدر هم اندک باشد قانع باشند.

آنهایی موفقند که از شکست درس بگیرند نه این که بهراسند. از شکست‌ها پله‌هایی بسازند برای پیشرفت و ترقی نه اینکه کنار بکشند. شکست می‌تواند مدرسه‌ای بزرگ برای آموزش باشد و بهترین درس‌ها را بدهد. به زندگی اکثر انسان‌های بزرگ نگاه کنید متوجه می‌شوید روزی سخت مورد تمسخر قرار گرفته‌اند یا بی استعداد خطاب شده‌اند اما با تلاش به جایگاه حیرت‌انگیزی در دنیا رسیده‌اند.

موفقیت‌ها و شکست‌ها هر دو انسان ساز هستند. اختراعاتی که امروزه زندگی را برای ما بسیار آسان کرده‌اند حاصل شکست‌ها و ناامید شدن انسان‌هایی است که بالاخره به ابداع آنها دست پیدا کردند. ساده‌ترین تلاش و ایستادگی در برابر شکست را در کودکان می‌توان دید، دقت کردید چندین بار زمین می‌خورند، بلند می‌شوند و راه می‌روند. پس هرگز نترسید، ادامه دهید و پیش بروید.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,571
6,493
مدال‌ها
12
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,571
6,493
مدال‌ها
12

موضوع انشا تضاد معنایی ضعیف و قوی​

شما فکر می‌کنید انسانی قوی یا ضعیف هستید؟
در کل تعریف شما از ضعیف و قوی چیست؟ چه خصوصیاتی در یک انسان برای شما یادآور ضعف و چه خلق و خویی در یک انسان تداعی کننده قوی بودن یا ضعیف بودن برای شماست؟
مثلا انسانی که در مواجه شدن با شرایط سخت سریع می‌شکند و جا می‌زند ضعیف است یا انسانی که قدرت برداشتن و جابه‌جایی یک بار سنگین ندارد؟ یا مثلا فکر می‌کنید کودکی که توانایی انجام خیلی از امور زندگی را ندارد، ضعیف است یا فردی مسنی که قدرت بدنی خود را به مرور از دست می‌دهد؟ یا مثلا خانمها را ضعیف می‌دانید و به این موضوع نگاه جنسیتی دارید؟

انسان قوی را چه کسی می‌دانید؟ ورزشکاری قدرتمند، انسانی تنومند و پر زور، انسان بی‌منطق و منفعت طلب و عاصی و هنجار شکن که هر کجا برود بدون توجه به حقوق اجتماعی دیگران فقط می‌خواهد کار خود را پیش ببرد؟ فردی که صاحب منفعت و مقام است و جایگاه بالایی دارد؟ فردی که پول و ثروت زیادی دارد؟ فقط مردان را قدرتمند می‌دانید و جنس مذکر را همیشه دارای قدرت می دانید؟ فردی را که در مواجه با ستم ها نمی‌شکند و ادامه می‌دهد تا راهی پیدا کند؟ فردی که علم و آگاهی بالایی دارد و در سخت‌ترین برهه از زمان‌های زندگی انسان مثل زمینه‌های پزشکی و درمانی، رفاهی مثل اخترعاتی که زندگی را برای همگان آسانتر می‌کند؟ فردی که یک کلاهبردار و بی‌وجدان است آیا قوی است؟.

همه این مثال‌ها و پرسش‌هایی که مطرح شد در بین افراد یک جامعه مورد تایید و مورد قبول برای یک عده می‌باشد. هرچند غیر معقول یا غیر منطقی باشند یا درست و منطقی باشند.

قوی کسی است که زیر بار مشکلات زندگی کمرش خم شده است و به بهای جان برای خانواده تلاش می‌کند. نه سن مانع تلاش و کوشش می‌شود نه سختی کار. قوی دانشجویی است که تلاش می‌کند سطح علمی خود را بالا ببرد تا آینده‌ای بهتر برای خود و جامعه بسازد. قوی مادری است که از خواسته‌های خود می‌گذرد تا هر چند اندک بتواند دل فرزندش را شاد کند.

ضعیف کسی است که انگل‌وار زندگی می‌کند و خوش می‌گذراند. نه علمی دارد نه هنری عادت به مفت‌خوری کرده است و فخر فروشی. ضعیف کاسب کم فروش و محتکر کننده است. ضعیف کسی است که صاحب قدرت است و گلوی صاحب حقی که دستش به جایی بند نیست را می‌فشارد.

اما در دنیا همیشه هر دو گروه وجود داشته و دارند. میزان کاهش آسیب‌های اجتماعی این دو نیاز به شعور و معرفت و آگاهی جمعی دارد.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,571
6,493
مدال‌ها
12
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,571
6,493
مدال‌ها
12

موضوع انشا تضاد معنایی پیری و جوانی​

دوره‌های زندگی انسان شامل چند بخش می‌شود: نوزادی، کودکی، نوجوانی، جوانی، پیری. هر دوره شیرینی خاص خود را دارد و به زیبایی تمام، چرخه تکامل بشری را نشان می‌دهد.

انسان در نوزادی دارای ضعف و ناتوانی‌های جسمی است که با رشد و نمو انسان از میان می‌روند و تبدیل به قدرت می‌شوند. بالندگی ایجاد می‌کنند و پس از ورود به دنیای پیری و کهنسالی، قدرتها دوباره به ضعف تبدیل می‌شوند، درست مثل یک چرخش سیصد و شصت درجه‌ای.

پر غرورترین، پر شورترین، پر انرژی‌ترین، پر ریسک‌ترین، دوره زندگی انسان، دوره جوانی است. ترس نمی‌شناسد و مرز ندارد. اوج شکوفایی است و استفاده از استعدادها، بی مهابا تصمیم گرفتن و نهراسیدن از نتایج راه‌های اشتباه، عاشق آزمون و خطا.

در مقابل جوانی، دوره پیری و دوره پختگی انسان است. دوره خوب فکر کردن، سنجیدن، بی‌گدار به آب نزدن، استفاده کردن از تجربیات، درس گرفتن از اشتباهات و پیروزی‌ها و شسکست‌های دیگران، آینده نگری. یک مثل معروف است که زیاد شنیده‌ایم، آنچه جوان در آیینه می‌بیند، پیر در خشت خام می‌بیند. تفکرهای خبره که توان و قوای جسمی آنها اجازه عملکرد مستقل به آنها را نمی‌دهد و برای پیاده کردن ایده‌های خود به نیروی جوانی جوانان نیاز دارند.

یک سوال، آیا در عصر فعلی که افراد، بمباران اطلاعاتی و آموزشی می‌شوند، باز هم می‌توان جوانان را خام و بی‌تجربه خطاب کرد؟! به شخصه فکر میکنم دیگر این گونه نباشد.

یک مشکل دیگر هم مانع، بر سر راه یک جوان پر از ایده ایجاد می‌کند و آن نبود سرمایه مادی است. جوانی که اهل ریسک است و اندیشه‌های بزرگی دارد چگونه باید به منابع مادی دست پیدا کند؟! جوان اهل ریسک است و پیش می‌رود، اما پیری یعنی احتیاط و ریسک حداقل، فقط اندیشیدن به آینده‌ای که چنان رقم بخورد که بتواند ناتوانی‌های جسمی انها را برطرف کند. البته در کشورهای پیشرفته این دغدغه‌ها اصلا مطرح نیستند. به دلیل خدمات اجتماعی و رفاهی که به شهروندان ارائه می‌شود، جوانان و سالمندان نگران آینده خود نیستند.

در کشور ما بر حسب فرهنگ سنتی، جوان باید تابع باشد، حالا خواه، حق با او باشد یا نباشد!. مسن‌ترها به دلیل احترام‌هایی که شاید خارج از منطق و عقل باشد، باید محق شناخته شوند و تبعیت به دنبال داشته باشند!. که البته به نظرم اینها ضعف‌های فرهنگی جامعه ما هستند.

به نظرم داشتن بهترین دوره سالمندی، با تدابیر فعلی یک جوان رقم می‌خورد، پس اگر جوانان یک جامعه عادتهای نادرست و فرهنگ‌های اشتباه را تغییر دهند، می‌توانند جهانی بهتر برای مسن‌های آینده که خودشان هستند و جوانانی که در آینده وارد چرخه یک جامعه می‌شوند را رقم بزنند و این مسئولیت خطیری بر شانه‌های جوانان یک جامعه است.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,571
6,493
مدال‌ها
12
بالا پایین