جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

انشاء انشا درمورد صحبت مترسک و گنجشک‌ها

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه انشاء توسط Mahi.otred با نام انشا درمورد صحبت مترسک و گنجشک‌ها ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 15,517 بازدید, 630 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه انشاء
نام موضوع انشا درمورد صحبت مترسک و گنجشک‌ها
نویسنده موضوع Mahi.otred
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Mahi.otred
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
5,475
6,423
مدال‌ها
12

انشاء در مورد طبیعت بهاری​

مقدمه: بهار عروس طبیعت است و چون نوعروسان سرخاب و سیماب بر چهره دارد. گل های لاله به لب و لباسی آراسته به هزار نوع گل و ریحان و سوری و سپرغم که از دور نقش هزار چهره می زند. رنگین کمان هر روز و باغی پر از گل های تازه و خوش بو.
بدنه: بهار از راه می رسد و کم کم شکوفه های ناب سر از شاخه به در می آورند و به دنیا و درختان سلام می کنند. گلهایی که بوی خوششان دنیا را مسـ*ـت کرده و هر صبح ابر و خورشید به مردم سلام می کنند، گاه باران است و زمانی خورشید، به به این همه را چه کسی چنین نقش هستی زده و تور زندگی نوعروس سرشان انداخته است.

هر جا که قدم می گذاری دختران زیبا را می بینی که سبزه گره می زنند و با خود عهد عشق می بندند. بهاری که صبح شکوفه هایش سفید و روز دیگر قرمز می زند، انگار خدا در طبیعت رقص نور گذاشته و مردم هم تماشا می کنند.

قطرات زیبای باران روی گل غوغا کرده و گل سرخ سرخابی بر تن یاس می زند و عشق جلوه گر می شود. بهار مانند یک تابلوی نقاشی است که گل ها در رقص و رود در حال جاری شدن و دنیا در ساز و آواز است.


خدای زیبایی ها در کدام جای این دنیا در حال طرح و نقشه بهار هستی، همه جا سبز و نم دار و خواستنی، هر جا که نگاه می کنی سبزه و نم و باران و زندگی و هزار خاطره که گل در قاب پنجره می زند. کم کم رنگین کمان هم رخ می نماید و دل هوایی می شود. کوه و کمر هم در حال سبز شدن هستند و خورشید ازروی کوه به همه سلام می کند.

نتیجه گیری: بهار را که می بینم رستاخیز را به یاد می آورم. طبیعت مرده زنده شده و از نوع سرسبز شده است. در معاد هم مردم دوباره زنده می شوند و در محضر خدای بزرگ قرار می گیرند. بهار را که با این رنگارنگی می بینم خدا را در کنارم حس می کنم که چنین تابلویی را خلق کرده است.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
5,475
6,423
مدال‌ها
12

انشا در مورد زیبایی طبیعت و شکوفه دادن درختان بهاری​

مقدمه: گل با سبزه در حال گفت و گو هستند و باران نوشیدنی محفلشان است. کاش در بزم بهار همه گلها و درختان و شکوفه ها جمع شوند و بزمی عاشقانه به راه بیفتد. نوعروس طبیعت دسته گلی در دست آواز خوش هزار سر دهد و بلبل و سبزقبا در رقص و آواز شوند.


بدنه: بهار جانم سلام، تواز کدام قبیله ای که چنین همه سی*ن*ه چاک تواند. ریحان و سبزه و گلهای ناب و خوش رنگ در حریمت می آیند و تو همچنان می تازی، ای همه شادی و مهر و خوشی، آواز رویش و جوانه زدنت را ابر در آسمان کوبید و من به چشم خود دیدم که قطره قطره گلاب همه را سرخوش کرد.

بلندترین شاخه هم دستش را به سمت خروشید برد و از او برای جوانه زدن کمک خواست. سبزه خرمن خرمن دامن عروس بهار را آراست و نم نم زندگی از نو روییدن گرفت. ای همه خوبی و شادی و عشق و دلداگی، یاس را در حریم تو به آغوش کشیدم و سوری و ریحان هم در کوچه تو بود که عرض اندام کردند.

بهار جان من هم با دفتر شعری امده ام و برایت می نویسم. عروسک زیبای چهارفصل سر گذرکاه نوروز برروی سنگ سراچه دل می نشینم و از طبیعت بهاری حرف می زنم. دریا و ابر و زمین و آسمان همه در خدمت تواند .ای بهار زیباروی جذاب.
لختی درنگ کن تا سواران و لشگریانت از راه برسند و نغمه ساز و آواز تو شروع شود. آن قمری روی درخت و آن فاخته در حال پرواز، کبوتر نامه رسان و ان اهوی رمیده در دشت. همه در کوچه تو جمع می شوند و تا مدتی مهمان تو هستند.

رود و چشمه از کوه می دوند تا به مهمانی برسند. رقص شاخه و گل و شکوفه را نگاه می کنند و دختر بهار را به سوی خانه اش می رسانند و زندگی بهاری همه مردم آغاز می شود.

نتیجه گیری: بهار زیباترین فصل خداست که همه منتظرش حلولش هستند، چون بهار از راه می رسد زندگی درخت و گل و باغچه هم از نو شروع می شود. سبزه ران دوباره سبز می شوند و درختان از نو زندگی آغاز می کنند. بهار چند روزی از عمر است که در ان همه سرخوش و شاداب هستند.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
5,475
6,423
مدال‌ها
12

انشا درباره دیدن یک شکارچی از دریچه چشم یک آهو​

 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
5,475
6,423
مدال‌ها
12

متن درباره دیدن یک شکارچی از دریچه چشم یک آهو​

مقدمه: دنیای حیوانات چه قدر زیبا و دوست داشتنی است، نگاه مظلوم یک آهو و حیوانی نحیف که در تیررس شکارچی قرار دارد و حیوان بی پناه در جایی می افتد و منتظرش می شود. با نگاهی ضعیف و خسته و ملتمسانه از شکارچی می خواهد که برود و فرصتی دوباره برای زندگی داشته باشد.
بدنه: حیوانی ضعیف و بسیار دوست داشتنی با پوستی نرم و لطیف در حال حرکت است. در دلش غوغایی است و شوری، خدایا چه در پیش است. مردی سلاح به دست و چشم تنگ و پر از طمع، ان لحظه آهو آرزو می کند، کاش زمین دهن باز کند و شکارچی مرا نبیند. کاش تا نزدیک من برسد، دلش به رحم بیاید و یا وسیله شکارش گم شود. چه قدر دردناک است که بدانی در حال نابودی و فنا هستی و دستت به جایی بند نیست.

رسم دنیا این است و روزگار گاهی نامردانه مورد تاخت و تاز قرارت می دهد. رسم دنیا گاهی چنانت می کند که درد می کشی و خوش نیستی، آهو دردش هر لحظه بیشتر می شد و نای گریختن نداشت و شکارچی هم نزدیک می شد. آهوی ناز و خوشگل در ترس عجیبی فرو رفته بود و نمی دانست که چه کند. کم کم نیم خیز شد و در حوالی بوته ای که کنارش بود پنهان شد و سرش را دزدید و کمی راحت شد.

همچنان می لرزید و نگران بود و می ترسید که حادثه ای تلخ رخ دهد. شکارچی غرغر کنان از کنار آهو رد شد و گذشت و زیر لب می گفت، غیب شد و رفت زیر زمین، این هم شانس من و اقبالم….کم کم ناامید شد و رفت. آهو با خودش گفت: چه خوب شد که حرکت کردم و رهایی یافتم.
نتیجه گیری: زندگی گاهی فرصتی کم و طلایی به ما می دهد، مانند آهویی که با یک خیز از جلوی چشم شکارچی دور شد، می توانیم لحظه ها را بسازیم. روزگار مانند یک شکارچی همواره در کمین ماست و باید بدانیم که چه طور و چگونه از دستش در امان باشیم.گاهی یک لحظه فرصت نیست و ممکن است گرفتار شویم.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
5,475
6,423
مدال‌ها
12

انشا درباره شکارچی را از چشم آهو ببینید​

مقدمه: زندگی فرصتی کوتاه است و هر لحظه حادثه ای در کمین است. آهویی در بیشه گرفتار می شود و پایش زخمی می شود و چاره‌ای جز اسارت ندارد. با خودش حرف می زند و می گوید: خدایا چه می شود و من به کجا می رسم. خدایا اگر صاحب باغ یا شکارچی برسند.

بدنه: بچه آهویی ضعیف و کم سن در حوالی بیشه راه می رود و کمی لنگ می زند. نگران است و درمانده، حرفی ندارد و نمی تواند بزند. درد پایش امانش بریده و گرسنه است. دیگر فرصتی برای زندگی نیست مگر معجزه کند. پایم درد دارد و می ترسم تکان بخورم، اگر نتوانم خودم را تکان دهم و شکارچی برسد. کاش اینجا جایی بود که مدتی پنهان شوم و بتوانم استراحت کم. هم گرسنه هستم و هم تشنه، طاقت می آورم، من قوی هستم و زرنگ، من می توانم. گاهی از حال می رفت و زمانی بهتر می شد.
خدایا کاش از این بیشه عبور نمی کردم و کاش خدا کمکم کند تا از این مخمصه نجات یابم. کم کم هوا تاریک شد و آن روز بچه آهو از دست شکارچی در امان ماند. صبح روز بعد با ستیغ آفتاب مادرش را دید که دوان دوان به سمتش می آید. خوشحال شد و با خود گفت دیگر هیچ وقت از مادر جدا نمی شوم و در حالی که درد پایش کمتر شده بود با خودش می گفت، خدایا شکرت که دوباره آن شکارچی طمعکار نرسید.

بیچاره حیوانات از دستش در امان نیستند و می گریزند. کم کم داشت فکر می کرد و راه می رفت که از دور صدای پایی را شنید که می دوید. بله شکار چی از راه می رسید و خدا می داند که چه روی می دهد. با خود گفت که باید به مادر بگویم که در خطریم و با همان پای لنگ به سمت درختان دویدند و پشت یک درخت پنهان شد. ترس همه تن و وجودشان را پر کرده بود و می لرزیدند. شاید خدا نمی خواست که اسیر شوند و رهایی یافتند.

نتیجه گیری: دنیا مانند یک شکارچی در کمین ماست و ما باید بدانیم که فرصتی برای زندگی نیست و هر ثانیه ممکن است حادثه ای تلخ ما را غمین کند. پس بهتر است قدر لحظات بدانیم و با شادی و شکرگزاری روند زندگی را بهبود بخشیم. گاهی دعایی به درگاه خداوند می تواند راهگشا باشد تا ما بتوانیم لحظاتی بیشتر در این دنیا زندگی کنیم.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
5,475
6,423
مدال‌ها
12

انشا در مورد دستاوردهای انقلاب ⚜️+ با مقدمه و نتیجه گیری​

 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
5,475
6,423
مدال‌ها
12

انشا در مورد دستاوردهای انقلاب اسلامی​

مقدمه: این انقلاب دستاورد های عظیمی در سراسر دنیا داشته در هر جای دنیا که مسلمانی و مظلومی دچار ناراحتی و مشکلات گردد ما مردم ایران، به سوی او می شتابیم و برایش سی*ن*ه چاک هستیم. مظلومان دنیا خوب می‌دانند که ایران تکیه گاه مطمئنی است.
بدنه: روزی که خمینی کبیر اقدام به انقلاب جاویدان نمود در تمام دنیا اعلام کرد که انقلاب ما انقلاب بیچارگان، مظلومان و مستضعفان است، ما به حکم خداوند در هر جای جهان که لازم باشد از مسلمانان حمایت میکنیم.

از دیگر دستاوردهای این انقلاب این است که تاکنون هیچ کشوری نتوانسته بود در مقابل آمریکا قد علم کند و همه از او می ترسیدند،اما همه قدرتمندان جهان دیدند که ما چگونه در برابر شیطان بزرگ و با صدای بلند اعلام کردیم که آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند، ما بزرگترین کشور خاور میانه هستیم که قدرت انرژی اتمی ما جهان را به ترس وا داشته است، ما موشکهای بزرگ و قاره پیما داریم که آمریکا از ترس خواب ندارد و از همه مهمتر مردمی داریم که شب و روز روز در خدمت اسلام و کشور هستند، صدور انقلاب و بیدار کردن مستضعفان جهان و آگاه نمودن تمام مسلمانان و همه کسانی که در ظلم و ستم هستند از دستاوردهای بزرگ این انقلاب است.

ما در سراسر جهان پرچم عشق، ایمان، استقلال و مردانگی برافراشته ایم و مردم جهان می دانند که وابسته به هیچ کشوری نیستیم و چهل سال تنها و متکی به خودمان در مقابل ظالمان مبارزه می کنیم.
شکستن حق وتو و اعتراض به ستم های آشکار امریکا در جهان، رشد و تعالی نیروهای داخلی، رشد صنعت و پرورش دانشمندان بزرگ هسته ای همه از دستاوردهای انقلاب است.

مدارس در دوران شاه فقط در شهرهای بزرگ فعالیت داشتند و دیدیم که بعد از انقلاب به تمامی روستاها راه یافت. تاسیس درمانگاه و مراکز پزشکی و دانشگاه ها در سراسر کشور از دستاوردهای این انقلاب است.

نتیجه گیری: این انقلاب آسان و راحت به دست نیامده و خونهای زیادی ریخته شده تا به اینجا رسیده است، بر ما مردم واجب است که در راه حفظش کوشا باشیم و مسئولان هم بدانند که چگونه از خون شهیدان مراقبت کنند و برای اعتلای فرهنگ و دین و باورهای این کشور بکوشند.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
5,475
6,423
مدال‌ها
12

انشا در مورد دهه فجر و دستاوردهای انقلاب اسلامی​

مقدمه : زمانی که در سال ۴۲ از امام پرسیدند چه کسانی تو را در این انقلاب یاری می کنند، در جواب گفت که سربازان من در گهواره هستند و یا هنوز متولد نشده اند. این سخن امام برایشان کمی خنده دار بود، ولی ما در انقلاب و جنگ دیدیم که نیروهای جوان و تازه نفس بودند که کشور و انقلاب را حفظ کردند.

بدنه: در دوران شاه زنان ما آوازه خوان میخانه ها بودند و اکنون نماینده مجلس هستند و معلم و … در دوران شاه تحصیل انحصاری بود و حالا می بینیم که در همه خانواده های ایرانی همه فرزندان تحصیل کرده هستند . در قدیم ما پزشک هندی و پاکستانی داشتیم و امروزه خبری از انها نیست و همه از خودمان هستند.

ما توان ساخت نیروگاه نداشتیم و امروزه همه تاسیسات به دست مهندسان داخلی ساخته می شود. امروزه جراحان پیوند های بزرگ در ایران هستند و بزرگترین پروفسور مغز و اعصاب جهان ایرانی است. در گذشته ما در مقابل امریکا زانو می زدیم و حالا امریکا از ترس ما خواب ندارد و مثل موش دنبال سوراخ است.
می دانید که سالها سختی و تحریم و جنگ داشته ایم ولی تسلیم نشده ایم و همچنان مقاوم و برپاییم. در چنگ با عراق دیدیم که همه دنیا در برابر ما ایستاد و از صدام حمایت کرد ولی ما با تکیه بر توان داخلی خویش صدام را عقب راندیم.

این انقلاب دستاوردهای فراوانی داشته است که بر ما واجب است که در راه حفظ ان کوشا باشیم و صادق. نفت ما به تاراج می رفت و توان مقابله نداشتیم. کارخانه های ما به فنا رفتند و سکوت کردیم. اما دیگر کافی شد و خون مردم به جوش آمد و قیام کردند و برخاستند

نتیجه گیری: مردمی که خود طالب این انقلاب شده اند هیچ وقت تنهایش نمی گذارند، سختی و مشکلات فراوان دارند، بی کاری و بی پولی و تحریم، گرانی و هزاران دردسر، ولی از اصل نظام ناراضی نیستند و تا جان در بدن دارند حمایت می کنند و می دانند که خدا یاری می کند، اما مسئولان هم بدانند که برای هر صندلی که رویش می نشینند و می خورند و می چاپند ۷۰ نفر شهید شده است و باید حرمت خون شهید حفظ گردد، حرامتان باد اگر فراموش کنید که چه کسانی کشته شدند تا شما راحت و آسوده باشید.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
5,475
6,423
مدال‌ها
12

انشا درباره ظهر عاشورا ✍️+ با مقدمه و نتیجه گیری​

 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
5,475
6,423
مدال‌ها
12

انشا درباره ظهر عاشورا​

مقدمه: کاش می دانستید که روز تولد امام حسین (ع) پیامبر گلوی او را بوسید و اشک در چشمش حلقه زد. سالار شهیدان برای اینکه حرم و کعبه به خون کشیده نشود، پیش از پایان حج مکه را ترک کرد و به سمت عراق حرکت کرد و در بین راه تدابیری اندیشید. کوفیان بد عهد که به او نامه نوشته بودند ، عهد خود را شکستند و فرستاده امام را به طرز فجیعی به شهادت رساندند.
بدنه: کوفیان را خوب می شناسید که وعده دادند و به راحتی سرش را بریدند. امام که عهد یزید قبول نکرده بود و مجبور به جنگ بود خواست بداند که چه کسانی یاریش می کنند و چه کسانی فقط حرف خوب می زنند که کوفیان نامه نوشتند و از طرفی خنجر و جلاد آراستند.

امام که هدفش دفاع از دین جدش و احیای امر به معروف و نهی از منکر بود، از مواضعش عقب نشینی نکرد و جنگی سخت در گرفت. امام که فقط 72 نفر یار داشت با سپاهی بیش از ده هزار نفر روبه روشد و مجبور به جنگ بود.

امام و یارانش تا اخرین لحظه مقاومت کردند چراکه رسالت امام امری الهی و جهانی بود تا تمام کفر در مقابل تمام مسلمانان قرار گیرند. در ظهر عاشورا که امام به لحظات پایان عمر خود نزدیک شده بود، دست از نماز نکشید و در میان خون و جنگ و دشمن نمازش را ادا کرد.


شمری که نماز شبش ترک نشده بود و عمر سعدی که نماز اول وقتش ترک نمی شد، راه را به بیراهه رفتند و ندانستند که کجا بایستند و در رو به روی امام ایستادند و شمشیر کشیدند. ای کاش می دانستند که امام که فرزند پیامبربود، چه هدفی داشت.

آنان به زر دنیا و پست و پادشاهی رو کردند و عبادت و نمازشان به تاراج رفت. این قوم کافر که نماز را دقیق و به جماعت می خواندند یادشان رفت که حکومت از آن چه کسی بود و توسط چه کسی به تاراج رفت.
نتیجه گیری: هنوز با گذشت چندین قرن از قیام و شهادت امام حسین هر سال شیعیان روز دهم ماه محرم که روز شهادت امام حسین (ع) است را با شکوه و ابهت و عظمت بر پای می دارند تا مردم جهان بدانند حسین یک فرد نبود و یک ملت بود که در مقابل کفر ایستاد و در ظهر عاشورا نماز اول وقت را خواند تا مردم و به ویژه شیعیان بدانند که هدف امام زنده کردن نماز و گرامی داشت حق مظلومان بود.
 
بالا پایین