- Aug
- 1,079
- 429
- مدالها
- 4
به نام خدامشاهده فایلپیوست 82372
--- یاحق ---
درود خدمت شما دوست داران قلم!
ما شما را به مسابقات مشاهده فایلپیوست 82375 دعوت میکنیم و تنها از شما میخواهیم در اینجا بخوانید و نقد کنید.
یعنی چه؟
ما برای شما کتاب سی ثانیه قبل از فراموشی را انتخاب کردیم، تا همگی آن را نقد کنید.
(میتوانید PDF این اثر را در مرورگر بیابید. در صورت پیدا نکردن آن بخواهید تا فایل را برای شما ارسال کنم)
حالا چگونه نقد کنیم؟
کافیست ارکان زیر را برسی کنید:
عنوان
ژانر
خلاصه
مقدمه
شروع
میانه
کلیشه
ایده
توصیفات(اشخاص، مکان، احساس)
چگونگی روند محتوا(سریع، آهسته، متوسط)
پر و بال دادن ها(مواردی که باعث گسترش محتوا و ایده شده)
پایان
لازم نیست به صورت تخصصی نقد کنید.
هر کدام از ارکان های گفته شده را برسی و نظر خود را در قالب توصیف، توضیح، پیشنهاد ارائه دهید.
(افزودن چند رکن به دلخواه مجاز است)
برای شرکت در این دوره اعلام آمادگی کنید و پس از آماده شدن نقد، آن را در پست "اعلام آمادگی" قرار دهید.
تاریخ پایان این دوره: 1 / 7/ 1401
جوایز:
نفر اول: 300 لایک + 15 امتیاز نفر دوم: 200 لایک + 10 امتیاز نفر سوم: 100 لایک + 5 امتیاز{کادر مدیریت تالار نقد}
مشاهده فایلپیوست 82381
با احترام به نویسنده و افراد باتجربه در حوزه نقد کتاب ، و باتوجه به اینکه حتی با رعایت نکات اصولی و مشترک نقد کتاب ، بازهم این کار یک فرآیند سلیقه ایست
نظرات خودم را صرفا جهت شرکت در مسابقه و به چالش کشیدم خودم اعلام میکنم.
******
عنوان
معمولا عنوان یک نام زیبا ، کوتاه ، مفهومی و مرتبط با داستان است و تا حدودی نشان دهنده وقایع داستان.
بهتر است به شکلی انتخاب شود که علاوه بر اینکه به وجود آورنده یک حس مطلوب درخواننده باشد در ذهن هم ماندگار شود.
هرچه عنوان انتخابی کوتاه تر و مفهومی تر باشد خواننده را به شروع و پیگیری داستان تشویق می کند و این عنوان موفق تر است.
این نام هرچند هم یک انتخاب تازه و خوب است و هم مرتبط به داستان است اما کمی طولانی است و زیادی مستقیم اشاره کردنش به داستان باعث ایجاد حس بی میلی در مخاطب می شود. و از این رو اعتقاد دارم نویسنده میتوانست از گزینه های هوشمندانه تری استفاده کند.
اما یک موردی که هنوز فکرم را مشغول کرده است این است که اصلا چرا سی ثانیه؟ مگه اتفاق خاصی میوفتاد؟ من که فقط متوجه شدم قبل از فراموشی سوفیا و مایکل درد می کشیدندو به همون درد میخوابیدند بعد از بیداری هم فراموشی بود این مورد واقعابرام گنگ بود و حتی بعد از اتمام رمان مجدد که مرور کردم داستان رو بازهم به نکته خاصی برخورد نداشتم
و چه بهتر بود اگر اسم داستان عاشقانه بودن داستان را هم نشان میداد
******
ژانر
انتخاب ژانر درست بود اما حس میکنم کامل نبود....
******
خلاصه
خلاصه داستان دقیق بود اما به راحتی قصه را لو میداد.
به نظرم دلیلی ندارد در خلاصه نویسی انقدر واضح به همه ی نکات کلیدی قصه اشاره شود ذکر نکاتی که کنجکاوی مخاطب را ترغیب کند کافی است.
یک سری از اطلاعات را بگذاریم مخاطب خودش از داستان پیدا کند.
******
مقدمه
من مقدمه نویسنده را دوست داشتم و با استاندارد های ذهنیم هماهنگ بود هرچند این امکان وجود دارد که انتقادی بودن آن به مخاطب تا حدودی بربخورد.
******
شروع
زبان سوم شخص داستان به من به عنوان مخاطب اجازه راحت بودن با قصه را نمیداد.
برای شروع قصه توقع یک شروع طوفانی و مجذوب کننده را داشتم با توصیفات دقیق چهره، محیط و مهمتر احساسات افراد.
و این شروع و توصیفات ضعیف باعث شد از داستان دور شوم و شاید اگر برای مسابقه نبود مطالعه آن را ادامه نمیدادم
******
میانه
میانه داستان منسجم و مرتبط بود و نویسنده آشکارا تلاش خود را کرده بود تا از پیوستگی و انسجام داستان کم نشود و تلاش کرده بود تا خواننده را تشویق به ادامه دادن بکند
******
کلیشه
خب سبک داستان نویسنده تاحدود زیادی کلیشه ای بودن را متن دور کرده بودو این موضوع حس تازگی را به مخاطب القا می کرد حس یک چیز نو
اما گاهی وقایع انقدر دور از منطق و ذهن بود که کاملا در ذوق میزد.
******
ایده
ایده داستان رو دوست داشتم ظرفیت بسیار بالایی داشت و نویسنده به خوبی از 70% این ظرفیت استفاده کرده بود
اما باید اعتراف کنم که کلیت ماجرا من رو یاد یک کتابی انداخت که قبلا خوانده بودم اما هرچی فکر کردم آن را به خاطر نیاوردم
******
توصیفات
خیلی بهتر بود اگر در داستان دقیقا جزئیات شخصیت ها بیان می شد.
راستش کمی دلخورم که حتی بعد از پایان داستان بازهم تصویر خاصی از شخصیت ها در ذهن من نقش نگرفت.
پردازش داستان ضعیف بود و گاهی بین شخصیت ها فرق خاصی نبود.واقعا برای من مایکل و جک یک نفر هستند.
گاهی نویسنده در طول داستان یک فرد را با یک سری ویژگی ها به ما معرفی می کرد اما در لحظات داستان آن شخص را جور دیگه ای نشان میداد و این به طور واضح باعث سردرگمی مخاطب میشد.
دوست داشتم توصیفات انقدر دقیق و زیبا و با جزئیات بود که با بستن چشمم آن را تصور کنم که متاسفانه صحنه ها برایم گنگ بود
یه وقت ها لازم نیست بگوییم او مغرور است بجای این جمله مستقیم میتوانیم یک دیالوگ بیاریم که مخاطب بفهمد که او مغرور است القای لذت حس کشف به مخاطب باید از توانایی های مهم یک نویسنده باشد.
اما هرچقدر توصیف ظاهر و جزئیات شخصیت ها ضعیف بود به همان اندازه احساسات شخصیت ها واضح بود البته به شرطی که پدر و مادر سوفیا را فاکتور بگیریم
آخه توقع داشتم این دو واقعی تر ناراحت باشند انقدر این حس برای من مصنوعی بود که گاهی به خودم میگفتم شاید آن ها به این غم عادت کرده اند و این مسئله دیگر برایشان عادی است.
ضعیف ترین توصیف مربوط به توصیف مکان ها بود. من واقعا دوست داشتم اطلاعات بیشتری از محیط ها داشته باشم مخصوصا هتل...
هرچه توصیفات قوی تر باشد همزاد پنداری مخاطب هم بیشتر است.
******
پایان
ضمن احترام مجدد و خسته نباشید به نویسنده محترم ، افراد باتجربه در این مسیر و مدیران و فعالان سایت رمان بوک
و تاکید دوباره بر این موضوع که نقد یک امر کاملا سلیقه است و نباید منجر به ایجاد دلخوری در شخصی شود باید به عنوان سخن پایانی بگویم
هرچند ایده جالب بود اما قلم نویسنده مورد علاقه من نبود و کلیات ماجرا به شکلی نبود که بخواهم این داستان را به شخصی معرفی کنم