مشاعره اَشعار شهریار:)

[.AikA.]

.
فلك هميشه به كام يكى نمی‌گردد
كه آسياى طبيعت به نوبت است اى‌دوست

- شهریار

 

[.AikA.]

دوری از بزم تو عمریست که حرمان من است
زدم و می زنم از دست غمت داد هنوز

- شهریار

 

[.AikA.]

به تلخ کامی از آن دلخوشم که می‌ماند
بسی فسـانه‌ی شیرین به یادگار از من

- شهریار

 

[.AikA.]

کـاروان آمــد و دلخـواه به هـمـراهـش نیست...
با دل این قصه نگویم که به دلخواهش نیست

- شهریار

 

[.AikA.]

در تماشای تو قانع نشوم من به دو چشم
همه چشمان جهان گو به سرم بشتابند

-‌ شهریار

 

[.AikA.]

جوانی کردن ای دل شیـوه‌ی جانانه بـود امـا
جوانی هم پی جانان شد و با ما جوانی کرد

- شهریار

 

[.AikA.]

بیـا که با همـه نامـهربانـی‌ات ای مــاه!
خوش آمدی و گل آوردی و صفا کردی

- شهریار

 

[.AikA.]

به مـرگ چاره نجستم که در جهان مانم
به عشق زنده شدم تا که جاودان مانم

- شهریار

 

[.AikA.]

پروانه را شکایتی از جور شمع نیست ...
عمری‌ست در هوای تو می‌سوزمُ خوشم

- شهریار

 

[.AikA.]

تا چند کنیم از تو قناعت به نگاهی
یک عمر قناعت نتوان کرد الهی

- شهریار