- Jul
- 40
- 131
- مدالها
- 2
شانههایش را محکم گرفتم، شاید میخواستم قدرتی که در وجودم بود را به وجودش تزریق کنم.
من: منو ببین!
چانهاش میلرزید دقیقا مثل نسیم! باید هم مثل نسیم میبود! ولی در عجب بودم که با وجود داشتن پدری مثل شپرد چگونه آنقدر توسریخور بود! ولی روزی میرسید که واقعیتها مثل پتک بر سرش آوار میشد. پس چرا زودتر نه؟
من: حسرت چیزی رو که نداری رو نخور.
واقعا چرا میگفتم؟ مگر من حسرت نخوردم؟ پوزخندی میزنم.
من: میدونی اگه حسرت غیر ممکنُ بخوری آخرش خودتی که ضربه میخوری اونم نه یکی، نه دوتا، بلکه هزاران ضربه که تا جون داری بخوری.
چشمانِ گرد شدهاش نشان میداد که نیمی از حرفهایم برایش پوچ بود، شفیقهام را ماساژ دادم، حس میکردم رگهایم در حال ترکیدن هستند. آسو از پشت شانههای نریمان را گرفت و به سمت اتاقش که از وجود نحس آذر پاک شده بود هدایتش کرد. اشک چکیده از چشمم را پاک کردم زود از پلهها سرازیر شدم و وارد سرویس بهداشتی شدم. نفسهایم مقطع شده بود جلوی آیینه ایستادم؛ اشکهایم پشت سر هم میآمدند. دلم فشره میشد. ولی به طرز باور نکردنی هنوز آن نفس لعنتی را میکشیدم، انگشت اشارهام را رو به تصویرم گرفتم و با لکنت گفتم:
- ح... حق نداری!
نفسهایم سخت و سختتر از سی*ن*هام بیرون میآمد اما انگار دیگر قصد برگشتن نداشت! دلم میخواست زود آن کوکائین لعنتی را به تمام جانم بکشم اما لعنت!
لعنت به این اماها!
چشمانم را بستم و برای التیام چند نفس عمیق کشیدم، با حرصم که ثمره شکستم بود صابون خیس را برداشتم و به سمت آیینه پرتاپ کردم. اما حتی در این کار هم مشکل داشتم چون صابون از دستم لیز خورد و روی زمین افتاد.
با بغضی که مثل کنه بهم چسبیده بود روی زمین زانو زدم؛ دیگر تحملم سر آمده بود. دست در جیب هودیام کردم و رول صد دلاری که قرض گرفته بودم را بیرون آوردم. با انگشت اشاره یک سمت بینیام را گرفتم سوراخ دیگر بینیام را روی رول صد دلاری گذاشتم و به یک باره بینیام را بالا کشیدم.
صدای در تمرکزم را خرد میکرد ولی مهم نبود چون تا چندی دیگر تمرکزی برایم نمیماند، لاین کوکائین وارد بینیام شد و لبخندی مسخره بر لبانم نشست، با نفسی عمیق سرم را بالا گرفتم حس زنده شدن برایم تداعی شده بود.
خندان از سرویس بهداشتی بیرون آمدم که با ترور روبهرو شدم، ترور با دیدن سر و وضعم مانع از خروجم شد و در سرویس بهداشتی را بست و عصبی بازویم را فشرد.
ترور: بازم زدی؟
سرم را با ریتم آهنگی که در سرم بود تکان دادم که ترور این بار فریاد کشید:
من: منو ببین!
چانهاش میلرزید دقیقا مثل نسیم! باید هم مثل نسیم میبود! ولی در عجب بودم که با وجود داشتن پدری مثل شپرد چگونه آنقدر توسریخور بود! ولی روزی میرسید که واقعیتها مثل پتک بر سرش آوار میشد. پس چرا زودتر نه؟
من: حسرت چیزی رو که نداری رو نخور.
واقعا چرا میگفتم؟ مگر من حسرت نخوردم؟ پوزخندی میزنم.
من: میدونی اگه حسرت غیر ممکنُ بخوری آخرش خودتی که ضربه میخوری اونم نه یکی، نه دوتا، بلکه هزاران ضربه که تا جون داری بخوری.
چشمانِ گرد شدهاش نشان میداد که نیمی از حرفهایم برایش پوچ بود، شفیقهام را ماساژ دادم، حس میکردم رگهایم در حال ترکیدن هستند. آسو از پشت شانههای نریمان را گرفت و به سمت اتاقش که از وجود نحس آذر پاک شده بود هدایتش کرد. اشک چکیده از چشمم را پاک کردم زود از پلهها سرازیر شدم و وارد سرویس بهداشتی شدم. نفسهایم مقطع شده بود جلوی آیینه ایستادم؛ اشکهایم پشت سر هم میآمدند. دلم فشره میشد. ولی به طرز باور نکردنی هنوز آن نفس لعنتی را میکشیدم، انگشت اشارهام را رو به تصویرم گرفتم و با لکنت گفتم:
- ح... حق نداری!
نفسهایم سخت و سختتر از سی*ن*هام بیرون میآمد اما انگار دیگر قصد برگشتن نداشت! دلم میخواست زود آن کوکائین لعنتی را به تمام جانم بکشم اما لعنت!
لعنت به این اماها!
چشمانم را بستم و برای التیام چند نفس عمیق کشیدم، با حرصم که ثمره شکستم بود صابون خیس را برداشتم و به سمت آیینه پرتاپ کردم. اما حتی در این کار هم مشکل داشتم چون صابون از دستم لیز خورد و روی زمین افتاد.
با بغضی که مثل کنه بهم چسبیده بود روی زمین زانو زدم؛ دیگر تحملم سر آمده بود. دست در جیب هودیام کردم و رول صد دلاری که قرض گرفته بودم را بیرون آوردم. با انگشت اشاره یک سمت بینیام را گرفتم سوراخ دیگر بینیام را روی رول صد دلاری گذاشتم و به یک باره بینیام را بالا کشیدم.
صدای در تمرکزم را خرد میکرد ولی مهم نبود چون تا چندی دیگر تمرکزی برایم نمیماند، لاین کوکائین وارد بینیام شد و لبخندی مسخره بر لبانم نشست، با نفسی عمیق سرم را بالا گرفتم حس زنده شدن برایم تداعی شده بود.
خندان از سرویس بهداشتی بیرون آمدم که با ترور روبهرو شدم، ترور با دیدن سر و وضعم مانع از خروجم شد و در سرویس بهداشتی را بست و عصبی بازویم را فشرد.
ترور: بازم زدی؟
سرم را با ریتم آهنگی که در سرم بود تکان دادم که ترور این بار فریاد کشید:
آخرین ویرایش: