تکمیل شده بابا لنگ دراز ممنوعه اثر بانوی سرخ
- نویسنده موضوع بانوی سرخ
- تاریخ شروع
اطلاعات موضوع
موضوع نویسنده
- Jul
- 555
- 4,227
- مدال‌ها
- 2
***
زاغ‌ها به صف...
پر می‌کشند هر طرف،
اندکی از تو که می‌گویم بابا لنگ دراز من!
مشتاقند با بودنت رنگ کبوتر به آنها بزنی،
بوم نقاشی‌ام، پدری که نیستی!
به من و آواز‌های خفه‌ام، قسم
کلاغ‌ها به دنبالت جنگل را روی سر نهادند.
و قسم که گر جز تو شعرهایم برای کسی فرستاده شود؛
قسم به موهای قرمز،
هیچ شعری نخواهد ماند، و زمانی که می‌گویم:
تو مانند مهر بهار
دست بر موهایم کشیدی و شکوفه زدند،
به تنم سلام دادی و آشفتگی‌هایم آرام شد.
تو را دوست دارم!
هر زمان که می‌گویم تو را دوست دارم، صحرا هم گرم‌تر است... .
زاغ‌ها به صف...
پر می‌کشند هر طرف،
اندکی از تو که می‌گویم بابا لنگ دراز من!
مشتاقند با بودنت رنگ کبوتر به آنها بزنی،
بوم نقاشی‌ام، پدری که نیستی!
به من و آواز‌های خفه‌ام، قسم
کلاغ‌ها به دنبالت جنگل را روی سر نهادند.
و قسم که گر جز تو شعرهایم برای کسی فرستاده شود؛
قسم به موهای قرمز،
هیچ شعری نخواهد ماند، و زمانی که می‌گویم:
تو مانند مهر بهار
دست بر موهایم کشیدی و شکوفه زدند،
به تنم سلام دادی و آشفتگی‌هایم آرام شد.
تو را دوست دارم!
هر زمان که می‌گویم تو را دوست دارم، صحرا هم گرم‌تر است... .
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
- Jul
- 555
- 4,227
- مدال‌ها
- 2
***
تو را در دست دارم؛
میان شمع و پروانه
تو را در دست عاشق...
بوی خوب زندگانی
شوق مغموم رهایی؛
تو را من در میان زندگی‌ها
تو را من از میان جان فشانی
تو را در خودکشی‌ها
تو را در دست دارم.
تو را آنگونه که جودی، پدر را
تو را در دست دارم!
تو را در دست دارم؛
میان شمع و پروانه
تو را در دست عاشق...
بوی خوب زندگانی
شوق مغموم رهایی؛
تو را من در میان زندگی‌ها
تو را من از میان جان فشانی
تو را در خودکشی‌ها
تو را در دست دارم.
تو را آنگونه که جودی، پدر را
تو را در دست دارم!
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
- Jul
- 555
- 4,227
- مدال‌ها
- 2
***
قدم قدم زمین آشوب است
دلم آشوب است
تو را دیده‌ام
بار اول، مهر اول
نم‌نم و آهسته بر جان
چشم‌هایم آشوب است؛
انگار ابهام فرار کرده
معانی پرواز
لب دره‌ی واژه‌های ته کشیده
تو را می‌بینم، انتهای هر کاغذ دفترم!
قدم قدم زمین آشوب است
دلم آشوب است
تو را دیده‌ام
بار اول، مهر اول
نم‌نم و آهسته بر جان
چشم‌هایم آشوب است؛
انگار ابهام فرار کرده
معانی پرواز
لب دره‌ی واژه‌های ته کشیده
تو را می‌بینم، انتهای هر کاغذ دفترم!
آخرین ویرایش توسط مدیر:
