جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مطالب طنز بالا خونه ابولهول

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مطالب طنز توسط MOHAMAD با نام بالا خونه ابولهول ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 6,886 بازدید, 243 پاسخ و 6 بار واکنش داشته است
نام دسته مطالب طنز
نام موضوع بالا خونه ابولهول
نویسنده موضوع MOHAMAD
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط MOHAMAD
موضوع نویسنده

MOHAMAD

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
329
758
مدال‌ها
1
بدی این مهمونیا تو تابستون اینه که نمی‌تونی آب هندونه رو همراه بکشی و بعد با صدای رسات بگی:
- آه ه ه ه ه ه
 
موضوع نویسنده

MOHAMAD

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
329
758
مدال‌ها
1
من نمی‌دونم این استادا که میان سر جلسه امتحان یه گوشه وایسین به هیچی هم جواب نمیدن اصلا واسه چی میان

خو بتمرگ تو خونه تا عمتم این همه فحش نخوره
 
موضوع نویسنده

MOHAMAD

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
329
758
مدال‌ها
1
خروسه بالای دیواربوده





یه دفعه از توی خیابون یه ماشین حمل مرغ زنده ردمیشه


داد میزنه:بچه ها بیاین سرویس دخترا اومد!!!!
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: DEVL
موضوع نویسنده

MOHAMAD

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
329
758
مدال‌ها
1
رفتم بیمه گفتم میخوام خودمو بیمه عمر کنم٬ گفتن چقدر پول داری؟ گفتم حدود دو‌ هزار و هفتصد؛





یه کاغذ داد روش نوشت بیمه فقط خدا٬ گفت اینو بذار تو جیبت٬ ان شاءالله عمرت پر برکت باشه
 
موضوع نویسنده

MOHAMAD

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
329
758
مدال‌ها
1
يه بار شمارمو تو گوشى رفيقم به Irancell سيو كردم

بهش مسيج دادم شما برنده يك دستگاه مزدا٣ شديد


نوشت رضا من خطم همراه اوله
 
موضوع نویسنده

MOHAMAD

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
329
758
مدال‌ها
1
پسرکی را دیدم با دستانی سیاه گوشه خیابان نشسته بود، جلو رفتم پرسیدم با دستهای کوچکت چند نفر را نان میدهی؟




گفت برو بابا تازه گردو خوردم
 
موضوع نویسنده

MOHAMAD

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
329
758
مدال‌ها
1
نمیدونم چرا از وقتی پسر همسایمون تصادف کرده و دیه دادن به خونواده اش






بابام چند روزه ماشین حساب دستشه یواشکی نگام میکنه
فک کنم میخواد یه چیزی برام بخره سوپرایزم کنه☺️
 
موضوع نویسنده

MOHAMAD

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
329
758
مدال‌ها
1
مامانم خطاب به مرغ مینامون:
سلام عزیزم، سلام پسرم صبحت بخیر! خوب لالا کردی؟
بزار برات دون بیارم عشقم بخوری چاق بشی
چله بشی… آی مامان قربونت بره.. ای جانم ای جانم!

مامانم خطاب به من:
هوی شتر نمیخوای اون تن لشت رو از جات بلند کنی؟
انقدر آدم لــــــــــــــَش!!
 
موضوع نویسنده

MOHAMAD

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
329
758
مدال‌ها
1
فرشته ای که روی شونه سمت راستم نشسته امروز بهم گفت ...



داداش حداقل یه صلوات بفرست ببینم خودکارم کار میکنه یا نه
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: ILLUSION
موضوع نویسنده

MOHAMAD

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
329
758
مدال‌ها
1
یادش بخیر یه وانت داشتم پشتش نوشته بودم خرید ضایعات بهانه است کوچه به کوچه شهر راه میگردم بلکه تو را پیدا کنم


همه‌ی مردم کوچیک و بزرگ حتی پلیس انقدر مات و مبهوت این حجم از عشق شده بودن که


کسی به بار مواد داخل وانت شک نمیکرد.
 
بالا پایین