- Feb
- 5,842
- 8,893
- مدالها
- 5
هنوزم چشمای تو؛ مثل شبای پرستارسهمینه عشق خوابت نمیبره ازت نمیگذره
شکنجه آوره
هنوزم دیدن تو؛ برام مثل عمر دوباره اس
هنوزم وقتی میخندی؛ دلم از شادی میلرزه
هنوزم با تو نشستن؛ به همه دنیا می ارزه
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!هنوزم چشمای تو؛ مثل شبای پرستارسهمینه عشق خوابت نمیبره ازت نمیگذره
شکنجه آوره
هوای من برای او اگر که ماندگار شویهنوزم چشمای تو؛ مثل شبای پرستارس
هنوزم دیدن تو؛ برام مثل عمر دوباره اس
هنوزم وقتی میخندی؛ دلم از شادی میلرزه
هنوزم با تو نشستن؛ به همه دنیا می ارزه
نه میتونم جلوت این بحثه رو بازش کنمهوای من برای او اگر که ماندگار شوی
که جان من برای تو اگر که سازگار شوی
سرگذشت قلب من دچار عشق نبود
اهل عاشقی نبود تو آمدی شدی تمام من
نه میتونم جلوت این بحثه رو بازش کنم
نه میتونم با غم تنهایی سازش کنم
نه غرور اجازه میده که به تو خواهش کنم
ولی من دلم پر میزنه موهات و نوازش کنم!
یه کاری کن از این بیشتر نیافتم تو غم آخرمنو تو با پای خسته سوی روشنی دویدیم... بی دریغ از کوشش ما که به آخر نرسیدیم
منو با دلواپسی هام توی نیمه راه گذاشتی... واسه این شب زده افسوس دیگه احساسی نداشتی
یه کاری کن از این بیشتر نیافتم تو غم آخر
نذار شمع حضور من، یه شعله شه تو خاکستر
ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک