جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار بهرام احدی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط mobina01 با نام بهرام احدی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,021 بازدید, 85 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع بهرام احدی
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
مگر اشکی کند روشن شب بی کوکب ما را
به زندان رفته میفهمد بلندای شب ما را


گمانم بس که میسوزد ، ز سوز سی*ن*ه ی گرمم
فقط سیگار میبوسد ، به رغبت این لب ما را



 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
مگر یک دم نیالایم تنت را
نبوئیدم گل پیراهنت را

گلم، بی پرده در چشمم نشستی
که چون شبنم بپوشانم تنت را

برای اشکهای ناگزیرم
محیا کن پناه دامنت را

بیاراید به جای دستهایم
کدام عقد ثریا گردنت را

تو آن ماهی که حتی چادر ابر
نپوشد عشوه های روشنت را

لب از لب وا کنی تب میکند دل
ندارم تابِ آن خندیدنت را

...

بترس از آنکه آه آتشینم
خدا ناکرده سوزد خرمنت را
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
تا که از چشمت بنوشم آن شراب ناب را
گشته ام میخانه های کوچه ی مهتاب را

شانه خواهم ساخت از انگشت های شاعرم
تا که از هر موج گیسویت بگیرم تاب را
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
به دلم نمانده بهانه ای، تو دلیل شعر و ترانه ای
نه بهانه ای که بگیرمت، نه ترانه ام که بخوانی ام

قلمم اگر نشکسته ای، نفسم اگر نبریده ای
به دلیل خامه ی شاعری، به خدا مگر برسانی ام

منم آن سرشک دمادمی، که چکیده از دل آدمی
عجبم به چشم فرشتگان ، چو ستارگان ننشانی ام

برسان مرا به خیال خود، به دلم بکش پرو بال خود
کشف الدجی به جمال خود ، که ز بند شب برهانی ام

ز شرار ه ها برهانی ام، که به قاف غم بنشانی ام
به کجا روم که نرانی ام، به کجا رسم که بخوانی ام
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
فلسطین را ز هر سویی ببینی درد دارد
کجا کودک کشانی اینچنین نامرد دارد

ببینی مادری پیچیده در شولای شیون
ببینی کودکی در خون تپیده ، درد دارد

ز سویی قوم ظالم تا بن دندان مسلح
ز سویی کودکی در دست سنگی سرد دارد

برای کودک شهرک نشین شیرینی و شهد
برای کودکان غزه کیکِ زرد دارد

ز هر سویی بخوانی درد را،این درد ، درد است
فلسطین را ز هر سویی ببینی، درد دارد
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
ای لبت داروی خماریِ من
مرهم زخمهای کاریِ من

باز با بوسه بی قرارم کن
ماه شبهای بی قراریِ من
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
شبی میان غزلهای خود روم تنها
شبیه قوی سپیدی قشنگ خواهم مرد

به عشق ماه بلندی دلم ز کوه غرور
اگر چه بی ثمر افتد، پلنگ خواهم مرد

درون ساحل عشقش به شوق چشمانش
به گل نشسته دل اما ، نهنگ خواهم مرد

منی که سی*ن*ه سپر کرده ام به حکم تفنگ
به وقت بوسه ی داغ فشنگ خواهم مرد

مخواه ، دعوی ناحق کنم به شعر و هنر
که گر چه نام بگیرم، ز ننگ خواهم مرد
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
چنان که جامه ی خورشید در شرر پیچد
زمانه قامت ما در قبای زر پیچد

شقایقیم سخن بر زبان نیاورده
که شکوه نامه ی دل را ز داغ بر پیچد

من و ستاره و مهتاب منتظر بودیم
که عطر زلف تو در کوچه ی سحر پیچد

صبا شریک پریشانی ی دل ما شد
که هر که زلف تو پیچد به چشم تر پیچد

رواست اینکه سرِ خامه نذر تیغ کنیم
به جرم آنکه ز فرمان عشق سر پیچد

به جز من و زحل و شیخ جام و مفتی ِ عشق
که این عمامه ی پر رنگ گرد سر پیچد
...
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
میسپارم کشتی ی دل را به دست بادها
تا برد گردابها، یاد مرا از یادها

ناله ی آئینه ام در شهر سنگستان کور
داد از این خاموشی و فریاد از این بیدادها


من گلوی زخمی ی شعرم ، که چون آتشفشان
گر چه خاموشم ، ولی دارم به دل فریادها

واژه واژه شعرها از دفترم سر میرود
سیل آتش میشود تا برکند بنیادها


میرسد روزی که شعرم گل کند بر روی دار
گر نقاب از چهره بردارند این شیادها
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
فلسطینم، دلم چون مسجد الاقصاست،تسخیری

حماسی از نگاهت کو !!!، که دل را باز پس گیری
 
بالا پایین