جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

همگانی به وقت شعر ♡

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط reihaneh ♡ با نام به وقت شعر ♡ ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 12,896 بازدید, 479 پاسخ و 16 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع به وقت شعر ♡
نویسنده موضوع reihaneh ♡
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط کیـانـا.T

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
بی آن که تو را ببینم
در تو رها می‌شوم
و در کف دریا چشم می‌گشایم
رودم و به غرقه شدن در تو معتادم
بی آن که بوی تو را بشنوم
ریشه‌های سیاهم در تاریکی بیدار می‌شوند
شاخه‌های درختم من
به آمدنت معتادم.
بی آن که بوی تو مستم کند
تا ده می‌شمارم
انگشتانم گرد کمرگاه مدادم تاب می‌خورند
و ترانه‌ای متولد می‌شود
که زاده دست‌های توست
شاعرم
به از تو سرودن معتادم.

شمس لنگرودی
 

نیما نصر

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
657
5,016
مدال‌ها
2
من شبان اساطیر دورم
و نی محزون عاشقی دارم
چنان که
اسبِ بالدارِ سنگ نگاره
به نغمه حزین ام
جان می گیرد
و دیو پلید افسانه
به نوازش نی ام
رام می شود
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
در نگاه خلق از دیوانگان کم نیستم
فکر زخمی دیگرم دنبال مرهم نیستم

ظاهرم چون بید مجنون است و باطن مثل سرو
از تواضع سر به‌ زیر انداختم خم نیستم

لطف خورشید است اگر از ماه نوری می‌رسد
آنچه فهمیدی غلط بود آنچه هستم نیستم

شیشه‌ای نازک‌دلم اما بدان ای سنگدل
خرد شد هرکس که می‌پنداشت محکم نیستم

جام زهرت را بیاور من برای زندگی
بیش از این چیزی که می‌بینی مصمم نیستم..

حسین دهلوی
 

-pariya-

سطح
6
 
[ مدیر ارشد بخش علوم و فناوری ]
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
مترجم ارشد انجمن
آموزگار انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
26,812
56,340
مدال‌ها
11
ماییم که از باده ي بی‌جام خوشیم
هر صبح منوریم و هر شام خوشیم
گویند سرانجام ندارید شما
ماییم که بی‌هیچ سرانجام خوشیم


@اهورا.
 

Navidism

سطح
0
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
May
96
1,374
مدال‌ها
2
خرده روایت های مغموم مرا بردار

در کوله پشتی در کنار "کافکا" بگذار

گریه به روی شعر این مردِ مزخرف کن

شب ها که تب داری به جای قرص مصرف کن

با اول اسمت برایم واژه سازی کن

زیر زبانم با سیانور عشق∆بازی کن

با خود کلید خانه را در کوچه ها گم کن

ادرار , روی شکل و فکر و حرفِ مردم کن↓

آنها که ما را مثل یک دیوار می بینند

یک نوع از انواع پستاندار می بینند

ترکم بکن...من را...و هر نوعی از عادت را

لیوان به لیوان قورت خواهم داد یادت را

مشغول مردن در کنارِ قرص اعصابم

شب ها نمی خوابم...نمی خوابم...نمی خوابم

عطر تنت در بک گراندِ شامه ی کفتار

کابوس کرکس بر فراز خواب هر مردار

از صبح تا شب خوردن دشنام با الکل

شب تا سحر گیراندنِ سیگار با سیگار

از پشت سر, بن بست در بن بست در بن بست

تا پیش رو دیوار در دیوار در دیوار

مثل یهودی ها برای هیتلر مردن

گریه برای افسر نازی پس از کشتار

پروانه بودن توی دوران "هخاموشی"

همبستری با گنده لاتِ موش های هار

اینها هراسم از تمامِ بی تو بودن هاست

این بی تو بودن ها پر از دیوانه ای تنهاست

می بویمت از غنچه های روی روتختی

می خندمت هر چند با اکراه با سختی

می دزدمت از روی بند رخت همسایه

می پوشمت دگمه به دگمه, لایه در لایه

می بوسمت در آخرین عکس ,آخرین لبخند

می رویمت در پیچ و تاب آخرین پیوند

می گریمت در آخرین رگ, آخرین آوند

آخر, تمامِ لحطه ها را پوست خواهی کند

"ما" واژه ای بودیم که در واژه ها گم بود

در مورد ما زندگی سوتفاهم بود

ما مثل ته سیگار زیر پای هر عابر

ما آخرین هق هق, به دوشِ آخرین شاعر

هم گریه با دیوانگان, با مسـ*ـت های شهر

ما بوی تند شاش, در بن بست های شهر

ما بند نافِ متصل بر غربت یک جفت

ما هر چه باید گفته بودیم و کسی نشنفت

ما جاده ای بودیم که , افتاد در درّه !

این قصه را کوتاه کن, یا حضرتِ ارّه !
 
آخرین ویرایش:
بالا پایین