به هردوتاش اعتقاد دارم
جن: وقتی ۷ سالم بود و روستای مادریم بودم روی دیوار خونه همسایمون یه زن دیدم که داره گریه میکنه خیلی تعجب کردم وقتی پرسیدم این زنه کیه گفتن مگه تو میبینیش؟ این جنه رو فقط سه چهار نفر دیدن اما کاری با کسی نداره بهش میگن بانو و الان ۳۰ ساله اینجاس😐💔
روح: پارسال زمستون رفته بودم خونهی عموی بزرگم. من سرم درد گرفت رفتم توی یکی از اتاقا بخوابم قبل از اینکه کامل خوابم ببره مامانبزرگم بیدارم کرد گفت پاشو برو به عموت بگو بیاد شیر گاز و درست کنه تا صبح خفه میشیم جفتمون
منم رفتم به عموم گفتم :/ عموم گفت ما که هفته پیش چهلم گرفتیم واسش و من اونجا بود که کلا یخ کردم و کارم به آب قند کشید
پ.ن: شیر گاز هم وقتی چک کردن خراب بود و ممکن بود منم به دیار باقی برم🙂