- Sep
- 210
- 1,095
- مدالها
- 2
سلام و وقت بخیر درخواست طراحی جلد شعر [دردزندگی]دارم
اثر:آتریساپردیس نگار
اثر:آتریساپردیس نگار
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!نویسنده عزیز با درخواست شما موافقت شد.سلام و وقت بخیر درخواست طراحی جلد شعر [دردزندگی]دارم
اثر:آتریساپردیس نگار
نویسنده عزیز با درخواست شما موافقت شد.سلام ووقت بخیر🌹
درخواست طراحی جلد شعر[شکوفه عشق ]
رادارم🙏
اثر:آتریساپردیس نگار
نویسنده عزیز با درخواست شما موافقت شد.![]()
دلنوشته - {نخنما} اثر •رها حمیدی کاربر انجمن رمان بوک•
عنوان: نخنما ژانر: عاشقانه، تراژدی نویسنده: رها حمیدی شهیاد ناظر: @سپید مقدمه: روزی از روزگاری شاخهها را سر زدهاند و برگهای عاشق را به زمین ریختهاند. هنوز معلوم نیست؛ معلوم نیست که این پروانه با بالهای نخنمای رنگین از کدام سوی مهر آمده است؟ چرا آمده است؟ اینجا میان سرانگشتان این خار...forumroman.com
درخواست جلد
نویسنده عزیز با درخواست شما موافقت شد.سلام درخواست جلد دارم.
دلنوشته لا تعود![]()
فایل شده - {لا تعود} اثر •aryana elhaei کاربر انجمن رمان بوک•
نام اثر: لا تعود* نام نویسنده: aryana elhaei ژانر: درام، تراژدی ناظر: @DELARAM ویراستار: @سپید کپیست: @نازی.م مقدمه: میخواهم شروع کنم... نه مانند دیگران اینبار از دردی دیگر مینویسم: به نام پدر، مادر و غم. هماکنون فریاد میکنم که دیگر بازنگردید... ای مهربانهای بیرحم. هماکنون فریاد میکنم...forumroman.com
نویسنده: آریانا الهائی
نویسنده عزیز با درخواست شما موافقت شد.درخواست جلد![]()
فایل شده - {تحسر} اثر •نازنین هاشمی نسب کاربر انجمن رمان بوک•
«بهنام نگارندهی اَبرهای سپید» نام دلنوشته: تحسر(حسرت) ژانر: تراژدی، عاشقانه. نام نویسنده: نازنین هاشمی نسب. ویراستار: @سپید ناظر: @Kamtar az hich کپیست: @نازی.م «دیباچه» حسرتِ دیدن یک تبسّم فریبنده روی لبهایش، حسرتِ چشیدن دوبارهی حسهای تلخ و شیرین او، حسرتِ شنیدن صدای گوشنوازش،...forumroman.com
ما که پول نداشتیم دماغامان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک