ویولنزنها مجدد موسیقی خود را آغاز کردند، لبخند کمرنگی بهخاطر برگشت نشاط به مجلس روی لبهایش شکل گرفت، که با دیدن شوالیهای نفسزنان جمعیت را میشکافت و بهسمت پادشاه میآمد، نفس در سیـنهاش حبس شد.
شوالیه خود را به پادشاه رساند و طوری که اطرافیان پادشاه نشنود، با پادشاه سخن گفت:
- سرورم، اونها نیروهاشون بیشتر از اینی هست که در سالن قرار داره، شما درست حدس زدید. زمانی که نیروهای پشت دروازه رو تقویت کردیم، متوجه لشکر سیاه پادشاه تاریکی در جنگل ریشهها شدیم؛ چه دستوری میدید سرورم؟
- به نیروهای ویژه اعلام آماده باش دهید، تمام نیروهای دفاعی را آماده کنید. به حتم لحظاتی بعد سیلالک اقدام به جنگ میکنه!
با صدای کوبش طبلها، پادشاه ایستاد. شوالیه به سرعت دور شد.
با شنیدن صدای طبلها و شیپورچیای که بانگ سر میداد:
- مراسم باستانی پیوند روشنایی و تاریکی شروع شد.
متعجب و نگران به پادشاه نگریست. پادشاه که میدانست فرامانروای تاریکی حیلهای در سر دارد، چهطور مراسم را به تعویق نمیاندازد!؟
نگاهش را به جایگاه گویها دوخت؛ امیدوار بود که مراسم پیوند با موفقیت پیش برود!
جایگاه پیوند تاریکی و روشنایی اژدهایی از جنس نقره بود که در دهانش دو گوی جای میگرفت و باعث پیوند آنها میشد.
پادشاه تاریکی گوی سیاه رنگ عصایش را روی جایگاه پیوند در دهانهی اژدها گذاشت؛ گویی که حالهای سیاه و منفی در اطرافش میپیچید.
حال نوبت روشنایی بود، پادشاه سپیدی با حرکات باستانی گوی نورانیای را در هوا شناور کرد و با حرکت دست گوی را بهسمت جایگاه برد.
- سرورم من کمی نگرانم!
سر برگرداند و بهچهره پریشان اگنِس خیره شد و گفت:
- پادشاه هرکاری انجا بده، بهصلاح روشناییست.
اگنِس لبخند گرمی زد و مضطرب گفت:
- امیدوارم.
سپس دو پادشاه روبهروی هم ایستادند.
پادشاه سپیدی با صدای بلندی مشغول خواندن وِرد باستانی شد:
- O stable balance; The light that gives hope, the light in the darkness, become one with your dark self and be the cause of stability and balance!
After the completion of the oath of light, it was the turn of darkness.
(ای توازن پایدار؛ نور روشنایی بخش امید، روشنایی در ظلمات، با خوی تاریک خود یکی بشو و باعث ثبات توازن باش!.)
پس از اتمام سوگند روشنایی، نوبت تاریکی بود.
اگر فرمانروای تاریکی این وِرد را میخواند پیوند روشنایی و تاریکی جاودانه میشد و تاریکی نمیتوانست روشنایی را نابود کند و بلعکس.
پادشاه تاریکی بهجای خواندن وِرد، غیر منتظره خنجری را که مخصوص کشتن برگزیدهها استفاده میشد، در سـینهی پادشاه سپیدی فرو برد.