- Sep
- 204
- 901
- مدالها
- 1
فرنگیس امد سمتم و دستم و کشید.
- بیا بریم دخترهٔ سرتق.
همینطور که با فرنگیس میرفتم اکرم امد پیشم و یواش تو گوشم گفت:
- برو ازش معذرت خواهی کن
- من حتی اگه بمیرمم معذرت نمی خوام.
- الان وقته حفظ غرور نیست. تو سیلو دووم نمیاری.
- مهم نیست.
اکرم دیگه بیخیال شد و دنبالم نیومد.
چندتا پیچ پشت سر گذاشتیم.
تاحالا اینجا رو ندیده بودم.
جلوی یه چهار دیواری درب و داغون متوقف شدیم.
ایندفعه دیگه واقعا طویله بود.
فرنگیس برگشت به سمتم و نیشخندی زد
- میخوام ببینم انقدر سگ جون هستی که تا فردا دووم بیاری.
- همش نقشهٔ تو بود
- هرکی با فرنگیس در بیفته باید تقاص پس بده.
نگاه پر نفرتم و به چشمای نفرت انگیزش انداختم.
- خب دیگه گمشو تو.
با کف دستش هولم داد و پرت شدم تو سیلو.
بعدم در و محکم بست.
- بیا بریم دخترهٔ سرتق.
همینطور که با فرنگیس میرفتم اکرم امد پیشم و یواش تو گوشم گفت:
- برو ازش معذرت خواهی کن
- من حتی اگه بمیرمم معذرت نمی خوام.
- الان وقته حفظ غرور نیست. تو سیلو دووم نمیاری.
- مهم نیست.
اکرم دیگه بیخیال شد و دنبالم نیومد.
چندتا پیچ پشت سر گذاشتیم.
تاحالا اینجا رو ندیده بودم.
جلوی یه چهار دیواری درب و داغون متوقف شدیم.
ایندفعه دیگه واقعا طویله بود.
فرنگیس برگشت به سمتم و نیشخندی زد
- میخوام ببینم انقدر سگ جون هستی که تا فردا دووم بیاری.
- همش نقشهٔ تو بود
- هرکی با فرنگیس در بیفته باید تقاص پس بده.
نگاه پر نفرتم و به چشمای نفرت انگیزش انداختم.
- خب دیگه گمشو تو.
با کف دستش هولم داد و پرت شدم تو سیلو.
بعدم در و محکم بست.