- Sep
- 204
- 901
- مدالها
- 1
لباس عیونیمو با اون لباس ساده عوض کردم.
این رایان عوضی فقط میخواد منو کوچیک کنه واگرنه من با همون لباسم میتونستم طی بکشم.
تو آینه مشغول برانداز خودم بودم که در با شدت باز شد و یه زنه 200کیلویی تو چارچوب در نمایان شد.
- آی ملکه الیزابت. اگه لباسات عوض کردی تا نیومدم از اون گیسات آویزونت کنم زودتر بیا بالا بجنب.
یا خدا!
این دیگه کم بود فقط همین غول بیابونی کم داشتم تا بدبختیام تکمیل بشه.
پوفی کشیدم از اتاق رفتم بیرون.
همون زنه تو سالن وایساده بود اکرمم پیشش بود.
اکرم گفت:
- ایشون فرنگیس خانوم هستن بزرگ ما. ما همه از ایشون دستور میگیریم.
- خفه نفله.
پس رئیس اینه.
گل بود به سبزه نیز آراسته شد.
- ببین چی میگم بهت. اینجا سه تا قانون داره که تحت هیچ شرایطی نباید زیر پا گذاشته بشه مفهومه؟
- باشه.
- اولی هیچ وقت تو کار بقیه دخالت نمیکنی. دومی رو حرف مافوقت و ارباب حرف نمیزنی. سومی هیچ وقت هیچ جا بدون اجازه نمیری. گرفتی؟
- آره.
- اگه تحت هر شرایطی یکی از قانونا رو زیر پا بزاری چی میشه؟
اکرم پرید تو حرفش و گفت:
- از سقف آویزونت میکنن.
- تو باز زر زدی بدون اجازه. برو سبزیارو بشور عنتر. بجنب.
اکرم دوتا پا داشت دوتای دیگه هم قرض گرفت رفت.
- و تو مادمازل. سعی نکن از زیر کار دربری که خودم خفت میکنم. ارباب گفته عینهون سگ ازت کار بکشم. الانم برو به اکرم کمک کن سبزی.هارو بشوره. بعد بیا تا راجب کارت بحرفیم مفهوم بود؟
- آره.
- اگه مفهوم بود چرا هنوز اینجایی گشنه. بدو ببینم.
خدا بهم رحم کنه. این دیگه کی بود؟ از صدتا مرد مردتر بود بخدا.
رفتم تو حیاط اکرم داشت توی تشت بزرگ سبزی میشست.
بهش نزدیک شدم. داشت با خودش حرف میزد:
- وقتی زن ارباب شدم. اون فرنگیس میکنم تو گونی عین توپ قلش میدم از اینجا تا خود میدون بهار بره. آره. فقط صبر کن ببین باهات چیکار میکنم فرنگیس خپل.
این بیچاره هنوز تو رویای زن ارباب شدنه.
این رایان عوضی فقط میخواد منو کوچیک کنه واگرنه من با همون لباسم میتونستم طی بکشم.
تو آینه مشغول برانداز خودم بودم که در با شدت باز شد و یه زنه 200کیلویی تو چارچوب در نمایان شد.
- آی ملکه الیزابت. اگه لباسات عوض کردی تا نیومدم از اون گیسات آویزونت کنم زودتر بیا بالا بجنب.
یا خدا!
این دیگه کم بود فقط همین غول بیابونی کم داشتم تا بدبختیام تکمیل بشه.
پوفی کشیدم از اتاق رفتم بیرون.
همون زنه تو سالن وایساده بود اکرمم پیشش بود.
اکرم گفت:
- ایشون فرنگیس خانوم هستن بزرگ ما. ما همه از ایشون دستور میگیریم.
- خفه نفله.
پس رئیس اینه.
گل بود به سبزه نیز آراسته شد.
- ببین چی میگم بهت. اینجا سه تا قانون داره که تحت هیچ شرایطی نباید زیر پا گذاشته بشه مفهومه؟
- باشه.
- اولی هیچ وقت تو کار بقیه دخالت نمیکنی. دومی رو حرف مافوقت و ارباب حرف نمیزنی. سومی هیچ وقت هیچ جا بدون اجازه نمیری. گرفتی؟
- آره.
- اگه تحت هر شرایطی یکی از قانونا رو زیر پا بزاری چی میشه؟
اکرم پرید تو حرفش و گفت:
- از سقف آویزونت میکنن.
- تو باز زر زدی بدون اجازه. برو سبزیارو بشور عنتر. بجنب.
اکرم دوتا پا داشت دوتای دیگه هم قرض گرفت رفت.
- و تو مادمازل. سعی نکن از زیر کار دربری که خودم خفت میکنم. ارباب گفته عینهون سگ ازت کار بکشم. الانم برو به اکرم کمک کن سبزی.هارو بشوره. بعد بیا تا راجب کارت بحرفیم مفهوم بود؟
- آره.
- اگه مفهوم بود چرا هنوز اینجایی گشنه. بدو ببینم.
خدا بهم رحم کنه. این دیگه کی بود؟ از صدتا مرد مردتر بود بخدا.
رفتم تو حیاط اکرم داشت توی تشت بزرگ سبزی میشست.
بهش نزدیک شدم. داشت با خودش حرف میزد:
- وقتی زن ارباب شدم. اون فرنگیس میکنم تو گونی عین توپ قلش میدم از اینجا تا خود میدون بهار بره. آره. فقط صبر کن ببین باهات چیکار میکنم فرنگیس خپل.
این بیچاره هنوز تو رویای زن ارباب شدنه.
آخرین ویرایش توسط مدیر: