چالش تکراری‌ترین سکانس رمان‌ها

[آریانا]

۱- اکثراً اسم پسرا آرشام، آرمان، امیر و... یعنی دیگه هیچچچ اسمی تو این دنیا وجود نداره؟!:/
۲- تو رمان‌های اجباری به خون هم تشنه‌ان اما اخرش مث دیو و دلبر میشه رابطشون:/
۳- پسره دختر رو در حد مرگ میزنه دختر یک دل نه صد دل عاشقش میشه:// اخه بی انصاف چرا زرت و پرت مینویسی؟!!! کدوم خری عاشق کسی که در حد مرگ میزنتش میشه؟؟؟
۵- دختره بس که قشنگه و خوش اندامه انگار از خانواده ماهِ! مگه اون زشتا و معمولی ها دل ندارن بی انصافا؟! کمی هم از روزگار اون زشتا و چاقا بگید:/
۶- پسره بی شک یا باید خان‌زاده باشه یا اصیل زاده که تو پول رقص سالسا بره:/ وجدانن تمام عاشقای این کشور یا کل جهان، پولدارن؟! یکم منطقی باشید!
۷- پسره چون عشق سابقش بهش خ*یانت کرده از تمام دخترای دنیا متنفره و دیگه سمتشون نمیره! فانوسن، ناموسننن خودتون به اینایی ک مینویسین اعتقاد دارید؟! کدوم پسری رو دیدن که اینجوری باشه؟؟ زده نمیشن هیچ تازه مزش زیر زبونشون رفته:/

 

[•دونه برف•]

بزارید منم یکم خودمو خالی کنمه😶
دختره خوشگلللللللل اصن دماغ خدادادی عملی چشا درشت و رنگی (احیانا این عملیا منم تو خیابون😐)
یا
دختره قیافه کاملا کاملا کاملا معمولی داره اماااا...
داشتم میگفتم اما نقطه جذابیت دختره یا چشای رنگیشه یا پوست بینهایت سفیدشه... خلاصه ی جاییش هست دیگ
دختره پاک عالم درسته لباسای ناجور میپوشه و جاهای ناجور میره و تا بوق سگ بیرونه ولی اصن با جنس مخالفی حتی دوستم نیس
اینم بگم که همه‌ی این کارارو از لج پدرش درمیاره چون پدرش باعث مرگ مامانش شده و بعد از مرگ مادرش پدرش کاملا عوض شده و خودشو یا با قم*ار مشغول کرده یا با کار یا با کوفت و زهرمار دیگه ای

خب بریم حالا سراغ پسره
پسره هیکل داره اندازه راک قدش حتما حتما باید ۱۸۰ گذشته باشه درضمن ایشون ی دوستی دارن ک درسته قد بلند و هیکل داره توپ و خوشگله ولی یه نمنه شخصیت اصلی سرتره ازش
داشتم میگفتم پسره زاویه خطی داره ک میتونی باهاش هندونه قاچ کنی بعد همه پسرا سبزه.. موها و ابروها مشکی و چشا.. همشون ینی بلا استثنا یا ابیه یا مشکی اینم یادتون باشه که چشا طرف اصن بدجور پاچه میگیره و سگ داره
یه سخن با نویسنده گرام دارم😊
احیانا اونایی که قدشون زیر ۱۸۰ هستو ریختشون غیر از چیزی ک توصیف میکنی مگ دل ندارن😊
مگ اونا ادم نیستن؟؟؟

(اگه راک رو نمیشناسید همین که اسمو تو نت بزنید عکسشو میاره)

 

[تابان دخت]

#شمال😂

 

[•دونه برف•]

خب داشتم میگفتم
دختره تو رمانا کلا دو دسته هستن
یک، یا خیلی شیطون و شوخ طبعو شرن که از دیوار راست میرن بالا
دو، یا خیلی سردو مغرور ک نمیشه اونارو با ی من عسلم خورد
و اما پسره داستان
اینا کلا همه از دم شبیه هم، همه اخلاق سگ، مغرور، خودخواه خلاصه بگم ی تیکه یخ تازه از فیریزر در اومده
و همه‌ی دختر و پسرهای داستان یه رفیق دارن که از دیوار راست بالا میره... اصن این دوسته نباشه داستانا ی چیز کم داره
خب این بکنار
دختره و پسره داستان باهم قراردادی ازدواج میکنن و تو قرارداد پسره ذکر میکنه که هیشکدوم کاری ب کار هم نداشته باشن
تاکید میکنم خوده پسره اینو میگه... اماااا
چشد چه نشد همین اول کاری پسره هیییییی به دختره گیر میده و ما همیشه یه دیالوگ چنینی تو رمانا داریم
دختره:
- مگه ما از اول باهم قرار نزاشتیم که کاری به کار هم نداشته باشیم؟؟؟ چیشد پس؟؟ هان!
پسره:
- تا وقتی اسم لعنتیت تو شناسنامه منه حق نداری غلط اضافه بکنی وقتی طلاق گرفتی هر غلطی دوست داشتی بکن
خلاصه دیگ😐😐

 

[DLNZ.]

شمال
همه پولدارن یا همه فقیرن یا
دختره فقیره و پسره پولدار
دست درازی!

 

[آفرودیت؛]

همیشه اون دختر پسری که اول رمان باهم کل‌کل دارن آخرش باهم ازدواج میکنن
همیشه پسر مغرور عاشق دختره شر و شیطون میشه
همیشه یه چیزی هست که دختره بهش حساسیت داره و پسره با اون اذیتش میکنه
همیشه چیزی که دختره ازش بدش میاد پسره خوشش میاد
همیشه هم یا پسره یا دختر چال گونه داره که شخص مخالف عاشق اون چال گونهمیشه
همیشه دختره موهاش بلنده تا پایین کمرش وقتی هوس میکنه کوتاه کنه پسر خیلی اتفاقی به دختره میگه که از موی بلند خوشش میاد و دختره منصرف میشه (چه رمانتیک)
همیشه هم تو آینه خودشونو معرفی میکنن
یا دختره چشم رنگیه با رگه های بنفش یا چشم ابرو مشکی با رگه های قرمز
پسره صدرصد چشاش عسلیه و بوره
پسره سیکس پک داره و از روی تیشرت خیلی قشنگ معلومه
همیشه یه پسر تو رمان که دختره ازش خوشش نمیاد ولی اون از دختره خوشش میاد و میشه سد جلوی دختره و پسره
یا دختره قبلا یه بار دوست پسر داشته و اون پسره خیلی دختره رو اذیت میکنه

 

[itszari.]

ازدواج اجباری و بادیگارد تکراری‌ترین رمان بود اما با شخصیت‌های مختلف و متفاوت.
قشنگ بودن اما از تکرار اسم رمان چندان راضی نبودم.
نمیشه گفت که تو رمان میشه نوشت دماغ طرف گوشتیه و از عیب و نقصش حرف زد اما میشه چیزیو که دوس داشت رو نوشت.
معمولا بیشتری پسرا هیکلی‌ان یا حالا میونشونم لاغر هست اما نویسنده دوست داره شخصیت رمانش اینطور باشه و از نظر من چیز عجیب و مسخره‌ای نیست.
هر کسی زیبایی خودش رو داره و یک نویسنده اگر بخواد مدام از عیب و نقص شخصیت بنویسه اون بدترین نویسنده هست.

 

[Nafiseh]

یه کیپ دخترونه با یه اکیپ پسرونه با هم دعوا می‌کنن
دختره در حد حور بهشتی خوشگله اینجوری که حتی چشم‌های نقره‌ای با رگه‌های صورتی داره، به شدت شیطون و خوش‌گذرون
پسره که حتما باید خان زاده یا میلیاردر باشه، به شدت جذاب و خوشتیپ ولی خشک و بی روح
شمال رفتن که همیشه هست کل‌کل کردنم پای ثابت رمان‌هاست

 

[ARMINA]

خب خببزارین منم از تجربه 7سال رمان خوندنم کلیشه هاشوبگم
1:دختره همیشه چشم رنگیه و اصطلاح( چشمام با رنگ لباسم هارمونی خاصی داشت)بگو اخه اونی ک چشاش قهوه ایه نباید هارمونی خاصی داشته باشه عه عه
2:بلا استثنا اکثرمواقع یا مازراتی دارن یا 206 البالویی که اسمشم رخشه و رستمه و ....
3:قطعاااا همیشه یه مهمونی ترتیب داده میشه که دختره رژش انقد پرنگه که بااین اصطلاح روبرو میشیم ( پاکش میکنی یا به روش خودم پاکش کنم )

4:وااای وااای اینو خیلی دوسدارماصولا اخر داستانا شب عروسیشون همیشه بعد از کشیدن ژیپ لباس عروس اون هم با حبس شدن نفس ها بااین جمله روبرو میشیم ( با دنیای دخترانگیم خدافظی کردم یااینکه پا به دنیای زنانگی گداشتم )
5:عا اینم بگم فامیل ها (تهرانی *اریافر*مهران فر*رستگار*شایان و .......

 

[EMMA-]

قطعاً دختره عاشق بوی تلخ عطر پسره شده و همیشه با این مورد روبه رو می‌شیم:
بوی عطر تلخش مشامم رو پر کرد:/
تکراری ‌ترین سکانس هم همون موقع است که دختره کم مونده بی‌افته که پسره می‌گیردتش... مهم نیست به چه منظور فقط دستی مردونه روی کمر دختره میشینه و دختره رو رو هوا می‌گیره...
همیشه‌ی خدا هم دختره خدادادی مانکن ایتالیایی و زیبایی به مانند افرودیته و هرا...
پسره هم نگم برات که سیکس پک داره و همیشه هم به خاطر تی‌شرت و لباس جذبش قابل دیده...
پسره مغرور و سرد، دختره شر و شیطون...
تکراری‌ترین سبک رمان هم دانشگاهی هستش و دختر، پسر شخصیت اول ابشون باهم تو یه جوب نمیره ولی بعد عاشق هم میشن که بعد پای یه دختر عملی زشت میاد وسط:/