- Aug
- 1,079
- 429
- مدالها
- 4
پارت 19
-شوخی میکنم کوچولوی خوش بو.... من تورو اذیت نکنم چکار کنم
به حالت قهر روم و ازش برگردوندم و پیتزامو خوردم اونم زد زیر خنده و آهنگ و زیاد کرد و گفت
- دختره تحت هیچ شرایطی از شکمش دست نمیکشه....
هیچی نگفتم و پیتزا رو که خوردم جعبه شو کوچیک کردم و انداختم تو کیسه زباله ای که همیشه تو ماشین بود همینطور که از پنجره بیرون و نگاه می کردم ، داشتم تلاش می کردم حدس بزنم این خواننده چی میخونه که نفهمیدم چیشد خوابم برد.
با تکون خوردن چیزی کنار پام از خواب پریدم و بی اختیار گردنمو مالیدم دیدم شاپور سعی داره آب و از تو سبد برداره با اخم نگاهش کردم و گفتم
-خوابیدیم ها.... چرا آروم نمیگیری ؟
با تعجب نگاهم کرد و گفت
- پناه بر خدا.... این همه پررویی رو از کجا آوردی تو دختر؟ چهار ساعته خوابیدی... این همه راه یه چایی دست من ندادی هلاک شدم از تشنگی، حداقل یه چیکه آب بذار بخورم
دستامو زدم زیر بغلم و چشم هامو بستم که دوباره بخوابم یهو یادم افتاد گفته چهار ساعت خواب بودم با استرس پریدم و صاف نشستم و گفتم
- یا خدا....چهارساعت خواب بودم؟
با لبخند سرشو به نشونه تائید تکون داد
-من چم شده شاپور؟ چرا انقدر میخوابم؟
حواسم به دور و برم جمع شد که متوجه شدم هوا گرگ و میش شده بی حواس پرسیدم
- کجاییم؟
که نگاهم افتاد به دریا با چشمای گرد نگاهش کردم و گفتم
- منو آوردی چالوس؟
باز با خنده سر تکون داد
-با مشت کوبیدم بهش و گفتم
-خاک تو سرت همیشه زبونت دراز بود ها حالا الان واسه من اون کله رو هی تکون میده.... تو شعور داری؟ بابا میگفتی حداقل چهارتا وسیله برمیداشتم من ... اصلا اگه گیتارم باهام نبود میخواستی چکار کنی؟ تو که میدونی جون من به این وصله
یهو با خنده داد کشید و گفت
- واااااای چقدر حرف میزنی ترانه... کی بود شکایت کرد اصلا؟ بگیر بخواب گشنگی قابل تحمل تر از سر درده
خندیدم و خم شدم از فلاسک دو تا چایی ریختم و یکی شو دادم دستش
- وای نه همه چیز قابل تحمله الا گشنگی...
- شکموئه شکم پرست... بد کردم خواستم سوپرایزت کنم؟
- نه واقعا خیلی حالم خوب شد بخدا .... ولی کاش بهم خبر میدادی با آمادگی میومدم
- توکه سخت گیر نبودی ترانه؟ با تنها کسی که سفر میچسبه تویی بابا... خودت باش بقیه مفت نمیرزن
خندیدم و گفتم
-شوخی میکنم کوچولوی خوش بو.... من تورو اذیت نکنم چکار کنم
به حالت قهر روم و ازش برگردوندم و پیتزامو خوردم اونم زد زیر خنده و آهنگ و زیاد کرد و گفت
- دختره تحت هیچ شرایطی از شکمش دست نمیکشه....
هیچی نگفتم و پیتزا رو که خوردم جعبه شو کوچیک کردم و انداختم تو کیسه زباله ای که همیشه تو ماشین بود همینطور که از پنجره بیرون و نگاه می کردم ، داشتم تلاش می کردم حدس بزنم این خواننده چی میخونه که نفهمیدم چیشد خوابم برد.
با تکون خوردن چیزی کنار پام از خواب پریدم و بی اختیار گردنمو مالیدم دیدم شاپور سعی داره آب و از تو سبد برداره با اخم نگاهش کردم و گفتم
-خوابیدیم ها.... چرا آروم نمیگیری ؟
با تعجب نگاهم کرد و گفت
- پناه بر خدا.... این همه پررویی رو از کجا آوردی تو دختر؟ چهار ساعته خوابیدی... این همه راه یه چایی دست من ندادی هلاک شدم از تشنگی، حداقل یه چیکه آب بذار بخورم
دستامو زدم زیر بغلم و چشم هامو بستم که دوباره بخوابم یهو یادم افتاد گفته چهار ساعت خواب بودم با استرس پریدم و صاف نشستم و گفتم
- یا خدا....چهارساعت خواب بودم؟
با لبخند سرشو به نشونه تائید تکون داد
-من چم شده شاپور؟ چرا انقدر میخوابم؟
حواسم به دور و برم جمع شد که متوجه شدم هوا گرگ و میش شده بی حواس پرسیدم
- کجاییم؟
که نگاهم افتاد به دریا با چشمای گرد نگاهش کردم و گفتم
- منو آوردی چالوس؟
باز با خنده سر تکون داد
-با مشت کوبیدم بهش و گفتم
-خاک تو سرت همیشه زبونت دراز بود ها حالا الان واسه من اون کله رو هی تکون میده.... تو شعور داری؟ بابا میگفتی حداقل چهارتا وسیله برمیداشتم من ... اصلا اگه گیتارم باهام نبود میخواستی چکار کنی؟ تو که میدونی جون من به این وصله
یهو با خنده داد کشید و گفت
- واااااای چقدر حرف میزنی ترانه... کی بود شکایت کرد اصلا؟ بگیر بخواب گشنگی قابل تحمل تر از سر درده
خندیدم و خم شدم از فلاسک دو تا چایی ریختم و یکی شو دادم دستش
- وای نه همه چیز قابل تحمله الا گشنگی...
- شکموئه شکم پرست... بد کردم خواستم سوپرایزت کنم؟
- نه واقعا خیلی حالم خوب شد بخدا .... ولی کاش بهم خبر میدادی با آمادگی میومدم
- توکه سخت گیر نبودی ترانه؟ با تنها کسی که سفر میچسبه تویی بابا... خودت باش بقیه مفت نمیرزن
خندیدم و گفتم
آخرین ویرایش: