- Mar
- 14
- 152
- مدالها
- 2
ازماخاطرهام مهالود است، لبهایت را به خاطر ندارم ولی چشمانت...آه ز چشمانت که زمان رفتن هم میدرخشید و مرگ را در نگاهم میرقصاند نازخاتون
یک من و تو ماند و ای کاش
که ای کاش....
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!ازماخاطرهام مهالود است، لبهایت را به خاطر ندارم ولی چشمانت...آه ز چشمانت که زمان رفتن هم میدرخشید و مرگ را در نگاهم میرقصاند نازخاتون
شد ز غمت خانه سودا دلمازما
یک من و تو ماند و ای کاش
که ای کاش....
لبهایت هنوز هم به ای کاش های موندم میلغزند..و ای کاش برای ما بودن، یک نفس تو..ای کاش بودی!ازما
یک من و تو ماند و ای کاش
که ای کاش....
بی همگان بسر شود بی تو بسر نمیشودلبهایت هنوز هم به ای کاش های موندم میلغزند..و ای کاش برای ما بودن، یک نفس تو..ای کاش بودی!
تو، اگر به نگاهم رقص مرگ را هدیه دادی،رقصنده میرقصاند نگاه تیرانداز را
ما که دانیم کار او فریب تیر است
مگرنه ک باور کند که یک رقصنده دل دارد؟!
چه امشب من شاعر و فیلسوف شدم 😂😂❤️شد ز غمت خانه سودا دلم
در طلبت رفت به هر جا دلم
در طلب زهره رخ ماه رو
می نگرد جانب بالا دلم
جات خالی دارم از غم میمیرم🤣🤣چه امشب من شاعر و فیلسوف شدم 😂😂❤️
چرااااجات خالی دارم از غم میمیرم🤣🤣
نمیدونم والا از غم دوری تو شایدچراااا
الهییییی من مردم برات که هارتم اکلیلی شد واست🫠😂❤️نمیدونم والا از غم دوری تو شاید
خیلی دوست دارم عزیزم🌹❤️
ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک