جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار خواجوی کرمانی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط SETAREH_M با نام خواجوی کرمانی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 7,946 بازدید, 300 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع خواجوی کرمانی
نویسنده موضوع SETAREH_M
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
ترک من ترک من بی سر و پا کرد و برفت
جگرم را هدف تیر بلا کرد و برفت

عهد می‌کرد که از کوی عنایت نروم
عاقبت قصد دل خسته ما کرد و برفت
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
خبرت هست که در بادیهٔ هجر تو نیست
تکیه گاهم به جز از خار مغیلان همه شب

بخیال رخ و زلف تو بود تا دم صبح
بستر خواب من از لاله و ریحان همه شب
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
هرکه مجنون نیست از احوال لیلی غافلست
وانکه مجنون را بچشم عقل بیند عاقلست

قرب صوری در طریق عشق بعد معنویست
عاشق ار معشوق را بی وصل بیند واصلست

گر چه من بد نامی از میخانه حاصل کرده‌ام
هر که از میخانه منعم می‌کند بی حاصلست

ایکه دل با خویش داری رو بدلداری سپار
کانکه دلداری ندارد نزد ما دور از دلست

یاد ساحل کی کند مستغرق دریای عشق
زانکه این معنی نداند هر که او بر ساحلست
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
ای دل ار خواهی به دولتخانهٔ جانت برم
ور حدیث جان نگوئی پیش جانانت برم

گر شوی با من چوآه صبحگاهی همنفس
از دل پر مهر بر ایوان کیوانت برم
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
ای چشم می پرستت آشوب چشم بندان
وی زلف پر شکستت زنجیر پای بندان

مهپوش شب نمایت شام سحرنشینان
یاقوت جان فزایت کام نیازمندان
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
هر چند که سر در سر دستانٖ تو کردیم
با این همه دستان نتوان داد ز دستت

از خاک سر کوی تو چون دور فتادم
دادیم دل سوخته بر باد ز دستت
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
ای دل نگفتمت که به چشمش نظر مکن

کز غم چنان شوی که نبینی بخواب خواب

ای دل نگفتمت که مریز آبروی خویش

پیش رخی کزو برود آبروی آب
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
صبح کز چشم فلک اشک ثریا می‌ریخت
مهر دل آب رخم ز آتش سودا می‌ریخت

آن سهی سرو خرامان ز سر زلف سیاه
دل شوریده‌دلان می‌شد و در پا می‌ریخت
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
چشم مستت گر بریزد خون هر بیچاره‌ئی

چاره نبود زانک نبود فتنه از مستان غریب

گر به شمشیرم کشی حکمت روان باشد ولیک

بر گدا گر رحمت آرد نبود از سلطان غریب
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
کار ما بی قد زیبات نمی‌آید راست
راستی را چه بلائیست که کارت بالاست

چون قد سرو خرام تو بگویم سخنی
در چمن سرو ببالای تو می‌ماند راست

بخطا مشک ختن لاف زد از خوش‌بوئی
با سر زلف تو پیداست که اصلش ز ختاست

زیر هر موی چو زنجیر تو دیوانه دلیست
روی بنمای که چندین دل خلقت ز قفاست

با تو یکتاست هنوز این دل شوریده‌ی من
چون سر زلف کژت قامتم ار زانک دوتاست

رسم باشد که بانگشت نمایند هلال
ابرویت چون مه نوزان سبب انگشت‌نماست

نرگس جادوی مسـ*ـت تو بهنگام صبوح
فتنه‌ئی بود که از خواب صبوحی برخاست

متحیر نه در آن شکل و شمایل شده‌ام
حیرتم در قلم قدرت بیچون خداست

بحقیقت نه مجازست بمعنی دیدن
صورتی را که درو نور حقیقت پیداست

نبود شرط محبت که بنالند از دوست
زانک هر درد که از دوست بود عین دواست

خواجو ار زانک ترا منصب لالائی نیست
زاده‌ی طبع ترا لل لالا لالاست
 
بالا پایین