جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

ادبیات نوشتاری داستان کودکانه اسب آبی شاد

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات نوشتاری و صوتی کودکان توسط عاطفه حاتمی با نام داستان کودکانه اسب آبی شاد ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 128 بازدید, 28 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات نوشتاری و صوتی کودکان
نام موضوع داستان کودکانه اسب آبی شاد
نویسنده موضوع عاطفه حاتمی
تاریخ شروع
پاسخ‌ها 3
بازدیدها 13
اولین پسند نوشته 0
آخرین ارسال توسط عاطفه حاتمی
موضوع نویسنده
مدیر تالار سرگرمی
پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
منتقد ادبیات
ناظر تایید
Oct
889
2,378
مدال‌ها
2
اسب آبی کوچولو حسابی شاد و خوشحاله! اون میخواد برقصه!

اون رفت روی زمین و پاهاشو رو زمین میکوبید!

لگد میزد و شادی میکرد!
 
موضوع نویسنده
مدیر تالار سرگرمی
پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
منتقد ادبیات
ناظر تایید
Oct
889
2,378
مدال‌ها
2
قهوه‌ای که یه خدنگ خوشگل بود، گفت:

حواست کجاست؟ داشتی منو لگد میکردی! من دارم بچه‌هامو حموم میکنم! برو یه جای دیگه برقص!

اسب آبی کوچولو رفت و دنبال یه جای دیگه گشت!
 
موضوع نویسنده
مدیر تالار سرگرمی
پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
منتقد ادبیات
ناظر تایید
Oct
889
2,378
مدال‌ها
2
اسب آبی کوچولو حسابی شاد و خوشحاله! اون میخواد برقصه!

اون غلت زد توی گودال گل و شکم گنده و نرمشو توی گل غلتوند!
 
موضوع نویسنده
مدیر تالار سرگرمی
پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
منتقد ادبیات
ناظر تایید
Oct
889
2,378
مدال‌ها
2
الاغ خاکستری که داشت سطل‌های آب رو میبر، گفت:

چرا تو اینقدر میرقصی؟! چرا نمیری و یه کار به درد بخور انجام بدی؟!

اسب آبی کوچولو دلش شکسته شد!
 
موضوع نویسنده
مدیر تالار سرگرمی
پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
منتقد ادبیات
ناظر تایید
Oct
889
2,378
مدال‌ها
2
اسب آبی کوچولو ناراحت بود! اون دیگه نمیخواد برقصه!

اون روی یه تیکه سنگ نشست و شروع کرد به گریه کردن!

اشک‌های اسب آبی کوچولو از چشم‌هاش میریختن بیرون و میوفتادن روی زمین!
 
بالا پایین