- May
- 128
- 806
- مدالها
- 2
پارت بیست و نهم
ماشین رو گاز می دادم و به سمت بیمارستان می رفتم ، دستم رو به سمت سیستم ماشین بردم و آهنگ مورد علاقه نهال توی ماشین پلی شد
_ تو زندگی ت سرزده پیدا شدم
میخواستم عاشق نشم اما شدم
تموم لحظه هامو دوره کردم
قرار گذاشتم دیگه بر نگردم
قرار گذاشتم با غمت تا کنم
نبینمت امروز و فردا کنم
من نباید آدم سابق بشم
من نباید دوباره عاشق بشم
چشمای تو کار خودش رو کردو
تونست بلرزونه دل یه مرد و
حال و هوام خیلی عجیب غریبه
عجب گرفتاری شدم غریبه
چشمای تو کار خودش رو کردو
تونست بلرزونه دل یه مرد و
حال و هوام خیلی عجیب غریبه
عجب گرفتاری شدم غریبه
من از تب و عشق و جنون میترسم
از فردای هر دوتامون میترسم
خندیدن ش به گریش نمی ارزه
پس نباید دست و دلم به لرزه
من از تب و عشق و جنون میترسم
از فردای هر دوتامون میترسم
خندیدن ش به گریش نمی ارزه
پس نباید دست و دلم به لرز ه
چشمای تو کار خودش رو کردو
تونست بلرزونه دل یه مرد و
حال و هوام خیلی عجیب غریبه
عجب گرفتاری شدم غریبه
چشمای تو کار خودش رو کردو
تونست بلرزونه دل یه مرد و
حال و هوام خیلی عجیب غریبه
عجب گرفتاری شدم غریبه
(سرزده_ امیرمسعودصالحی)
این آهنگ ، آهنگی بود که وقتی با نهال هم دانشگاهی بودیم همیشه توی ماشین م پلی می کرد و با ادا و عشوه با آهنگ هم خونی می کرد . همیشه دلم یه جور خوبی می شد برای این کارهاش و مطمئنم خداهم از آفریدن همچین موجود و انسانی به وجد می اومد . بعد از ماجرای تصادف حدود دوماه توی بیمارستان بودم و مرخص شدم ولی نهال دقیقا صد و هشتاد و هفت روزه که توی کماست و حالش گاهی خوب ، گاهی بد و گاهی ...
کلمه ای مناسب رو نمی خواستم به زبون بیارم ولی اومد . گاهی رو به موت و مرگ می رفت . به قول پرستارش خانم کدخدایی گاهی تا بوسیدن روی ماه عزرائیل می رفت و بر می گشت . کم- کم داشتم امیدم رو کامل از دست می دادم ولی بازم خدا همراهم بود . اشک نم نمک راه خودش رو پیدا کرد و روی گونه هام شروع به حرکت کرد و دیدم رو تار کرد . به سختی ماشین رو به گوشه ای هدایت کردم و همون طور که آهنگ سرزده برای بار چندم پلی می شد ، باصدای بلند به زیر گریه زدم .
ماشین رو گاز می دادم و به سمت بیمارستان می رفتم ، دستم رو به سمت سیستم ماشین بردم و آهنگ مورد علاقه نهال توی ماشین پلی شد
_ تو زندگی ت سرزده پیدا شدم
میخواستم عاشق نشم اما شدم
تموم لحظه هامو دوره کردم
قرار گذاشتم دیگه بر نگردم
قرار گذاشتم با غمت تا کنم
نبینمت امروز و فردا کنم
من نباید آدم سابق بشم
من نباید دوباره عاشق بشم
چشمای تو کار خودش رو کردو
تونست بلرزونه دل یه مرد و
حال و هوام خیلی عجیب غریبه
عجب گرفتاری شدم غریبه
چشمای تو کار خودش رو کردو
تونست بلرزونه دل یه مرد و
حال و هوام خیلی عجیب غریبه
عجب گرفتاری شدم غریبه
من از تب و عشق و جنون میترسم
از فردای هر دوتامون میترسم
خندیدن ش به گریش نمی ارزه
پس نباید دست و دلم به لرزه
من از تب و عشق و جنون میترسم
از فردای هر دوتامون میترسم
خندیدن ش به گریش نمی ارزه
پس نباید دست و دلم به لرز ه
چشمای تو کار خودش رو کردو
تونست بلرزونه دل یه مرد و
حال و هوام خیلی عجیب غریبه
عجب گرفتاری شدم غریبه
چشمای تو کار خودش رو کردو
تونست بلرزونه دل یه مرد و
حال و هوام خیلی عجیب غریبه
عجب گرفتاری شدم غریبه
(سرزده_ امیرمسعودصالحی)
این آهنگ ، آهنگی بود که وقتی با نهال هم دانشگاهی بودیم همیشه توی ماشین م پلی می کرد و با ادا و عشوه با آهنگ هم خونی می کرد . همیشه دلم یه جور خوبی می شد برای این کارهاش و مطمئنم خداهم از آفریدن همچین موجود و انسانی به وجد می اومد . بعد از ماجرای تصادف حدود دوماه توی بیمارستان بودم و مرخص شدم ولی نهال دقیقا صد و هشتاد و هفت روزه که توی کماست و حالش گاهی خوب ، گاهی بد و گاهی ...
کلمه ای مناسب رو نمی خواستم به زبون بیارم ولی اومد . گاهی رو به موت و مرگ می رفت . به قول پرستارش خانم کدخدایی گاهی تا بوسیدن روی ماه عزرائیل می رفت و بر می گشت . کم- کم داشتم امیدم رو کامل از دست می دادم ولی بازم خدا همراهم بود . اشک نم نمک راه خودش رو پیدا کرد و روی گونه هام شروع به حرکت کرد و دیدم رو تار کرد . به سختی ماشین رو به گوشه ای هدایت کردم و همون طور که آهنگ سرزده برای بار چندم پلی می شد ، باصدای بلند به زیر گریه زدم .