جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده [در آغوش یادها] اثر «سونیا کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته کتاب توسط RPR" با نام [در آغوش یادها] اثر «سونیا کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 799 بازدید, 25 پاسخ و 17 بار واکنش داشته است
نام دسته کتاب
نام موضوع [در آغوش یادها] اثر «سونیا کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع RPR"
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط RPR"
موضوع نویسنده

RPR"

سطح
4
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار انجمن
گوینده آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
3,631
25,399
مدال‌ها
6
ماهور: (نفسش را عمیق می‌کشد) فکر می‌کنم می‌تونم اینو تحمل کنم.
 
موضوع نویسنده

RPR"

سطح
4
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار انجمن
گوینده آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
3,631
25,399
مدال‌ها
6
اهورا: (با اشتیاق) آره، تو می‌تونی. ما با هم اینو پشت سر می‌ذاریم.
 
موضوع نویسنده

RPR"

سطح
4
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار انجمن
گوینده آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
3,631
25,399
مدال‌ها
6
صحنه دوم: اتاق بیمارستان، روز ملاقات

(اهورا وارد اتاق بیمارستان می‌شود. ماهور روی تخت خوابیده است. چهره‌اش رنگ‌پریده و خسته است.)

اهورا: (با صدای لرزان) عزیزم، من اینجام.
 
موضوع نویسنده

RPR"

سطح
4
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار انجمن
گوینده آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
3,631
25,399
مدال‌ها
6
ماهور: (با صدای ضعیف) تو همیشه می‌آیی…

اهورا: (اشک در چشمانش) نمی‌تونم بدون تو زندگی کنم.
 
موضوع نویسنده

RPR"

سطح
4
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار انجمن
گوینده آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
3,631
25,399
مدال‌ها
6
ماهور: (با نگاهی پر از عشق) منم… اما بعضی وقتا می‌ترسم.

اهورا: (دستش را در دستش می‌گذارد) هیچ‌وقت نترس. من همیشه با تو هستم.
 
موضوع نویسنده

RPR"

سطح
4
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار انجمن
گوینده آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
3,631
25,399
مدال‌ها
6
(زن لبخند می‌زند، اما چشمانش کم‌کم بسته می‌شود.)

اهورا: (با فریاد) نه! نه! لطفاً نرو!
 
موضوع نویسنده

RPR"

سطح
4
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار انجمن
گوینده آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
3,631
25,399
مدال‌ها
6
(زن بی‌حرکت می‌شود. مرد در حالی که اشک می‌ریزد، به او نزدیک می‌شود.)

اهورا: (با صدای شکست) تو نمی‌تونی اینطور بروی… من به تو نیاز دارم.
 
موضوع نویسنده

RPR"

سطح
4
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار انجمن
گوینده آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
3,631
25,399
مدال‌ها
6
صحنه سوم: قبرستان، روز هفتم بعد از مراسم

(مرد با صورتی ماتم‌زده به سنگ قبر خیره شده است. سکوتی سنگین در فضا حاکم است. درختان اطراف قبرستان با باد به آرامی تکان می‌خورند و آسمان ابری است.)
 
موضوع نویسنده

RPR"

سطح
4
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار انجمن
گوینده آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
3,631
25,399
مدال‌ها
6
(زمان حال)

(مرد پر از غم و تنهایی است. او هر روز به یاد همسرش به اینجا می‌آید، با قلبی شکسته و روحی خسته از فقدان.)

اهورا: (با صدای لرزان) دو سال پیش، اینجا بودیم… تو هنوز با من بودی.
 
موضوع نویسنده

RPR"

سطح
4
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار انجمن
گوینده آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
3,631
25,399
مدال‌ها
6
(چند لحظه سکوت می‌کند و سپس ادامه می‌دهد.)

اهورا: (با گریه) یادم نمیره که چطور موهاتو با عشق تراشیدم. تو همیشه قوی بودی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین